جستجو

یوزدار
یوزبان . (ناظم الاطباء). یوزبان . فهاد. (یادداشت مولف ):
وز آن پس برفتند سیصد سوار
پس بازداران همه یوزدار.

فردوسی .

یوسفستان
جایی که در آن یوسف ها (زیبارویان ) باشند. مولوی این ترکیب را در بیت زیر آورده است و از آن محلی پر از یوسف یعنی پر از زیبارویی و جمال و به عبارت بهتر سرزمینی حسن خیز اراده کرده است:
یوسفی جستم لطیف و سیمتن
یوسفستانی بدیدم از تو من .
یوسیدن
لغتی است در یوزیدن به معنی جستن و از اینجاست بیوس یعنی نیکی جوی ، و مفهوم آن غیر طمع است ، هرچند مآل هر دو یکی خواهد بود. (آنندراج ). و رجوع به یوزیدن شود.
یورور
تصحیفی است از ترتور که لغتی معرب از لاتین است به معنی پادو و پاکار و نیز نام مرغی است . (از نشوءاللغة صص 135-136).
یوسامیش
یاسامیش . (فرهنگ وصاف ). حکومت و سیاست و انتظام و ترتیب کارها. (ناظم الاطباء).
  • مباشرت و کارسازی . (ناظم الاطباء). کار و سرانجام کارها. (آنندراج ).
  • (ص ) پسندیده . (از آنندراج ). رجوع به یاسامیشی شود.
  • یوسف شاه
    نام اتابک پنجم از اتابکان بزرگ لر و جانشین پدرش شمس الدین آلب آرغون بود، ولی چون جان ابقاخان را از یک خطر نجات داده بود نتوانست از التزام دربار وی خودداری کند و کشور موروث خود را با یک نایب الحکومه اداره می نمود. بعدها با آغاز جنگ در میان ارغون خان و احمدخان به حمایت احمدخان برخاست و پس از شکست وی به دربار ارغون خان رفت و به معذرت پرداخت و مورد عفو قرار گرفت و به لرستان برگشت . (از الاعلام زرکلی ).
    یوری
    پرنده آبی خرد و به رنگ زیبا. (یادداشت مولف ).
    یوستی
    نام خاورشناس معروف که کتاب نامنامه ایرانی (یا نامهای ایرانی ) از اوست و در آن اسامی ونسب دودمانهای اشکانیان و ساسانیان آمده است . (از مزدیسنا و ادب فارسی ص 248) (از ایران باستان ص 1624).
    یوسف شاه پوربی
    یکی از ملوک بنگاله بود و در سال 887 ه' . ق. جانشین پدرش باربک شاه شد و 8 سال حکومت کرد.
    یوشاسب
    گوشاسب . بوشاسب . در بعضی فرهنگها به معنی بوشاسب ضبط شده است . (یادداشت مولف ). رجوع به بوشاسب شود.
    یوزشیر
    قسمی از یوز که پدر یا مادر وی شیر باشد. (ناظم الاطباء).
    یوستین
    یکی از امپراتوران روم و ملقب به «پیر» بود.در اوایل حال چوپانی می کرد، سپس به سربازی رسید. به هنگام درگذشت آناستاس در حالتی که سمت والیگری داشت با یک دسیسه وی را به تخت نشاندند. پس از آن 9 سال به فرمانفرمایی اشتغال داشت و از روی اعتدال رفتار می کرد و به رفاه و آسایش مردم کشور توجه داشت . وی در تاریخ 527 م . درگذشت . (از قاموس الاعلام ترکی ). ژوستن .
    یوسف عادلشاه
    موسس دولت عادلشاهان که در شهر بیجاپور هندوستان حکمرانی داشتند و اصلاً به نام عادلخان یکی از رجال معروف محمدشاه بهمنی حکمران دکن بود و در زمان سلطان محمود ثانی جانشین وی به زحمت سمت والیگری بیجاپور رابه دست آورد و در همانجا به سال 895 ه' . ق. اعلان استقلال کرد و فرمان داد که خطبه به نام وی بخوانند. از آن هنگام تا 21 سال دیگر فرمانفرمایی داشت و در سال 917 ه' . ق. در 75سالگی درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
    یوشان
    در لهجه همدانی به معنی شنه و پنجه و آلتی است که بدان خرمن را باد دهند (از: یو، جو + اوشان ، افشان ، و معنی ترکیب : جوافشان ). (یادداشت مولف ). هید.
    یوزآباد
    دهی است از دهستان جعفرآباد بخش مرکزی شهرستان ساوه ، واقع در جنوب باختری ساوه ، با 120 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . عده ای از شاهسونهای بغدادی در این ده ساکن هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
    یوزغاد
    یوزقات . نام قصبه و مرکز سنجاقی است در ولایت آنکارا در 165هزارگزی از جنوب شرقی آنکارا، دارای 15000 تن نفوس و مدارس و مساجد و دکاکین و مکاتب . یوزغاد در قرن نوزدهم به وسیله احمدپاشا از ملوک طوایف چوپان اوغلی بنا نهاده شده است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
    یوستی نیانوس
    ژوستی نیانوس . ژوستی نین اول . نام یکی از امپراتوران قدیم رم . رجوع به ژوستی نیانوس شود.
    یوسف عامری
    کلامش سحر سامری است . رباعی زیر از اوست :
    در کوی خرابات چه درویش و چه شاه
    در راه یگانگی ، چه طاعت ، چه گناه
    بر کنگره عرش ، چه خورشید، چه ماه
    رخسار قلندری ، چه روشن ، چه سیاه .

    (از فرهنگ سخنوران ) (از صبح گلشن ص 617).

    یوشان تپه
    دوشان تپه . یوشن تپه . کوهچه ای در شمال شرقی تهران ، با باغ و قصری زیبا که وقتی هم باغ وحش بوده است . (یادداشت مولف ). رجوع به دوشان تپه و یوشن شود.
    یوشانلو
    دهی است از دهستان لکستان بخش سلماس شهرستان خوی ، واقع در 50هزارگزی شمال خاوری سلماس ، با 500 تن سکنه . آب آن از رودخانه زولا و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).