جستجو

پسیکانالیز
روانکاوی .
پرهیزکاری
پارسائی . بازایستادن از حرام .خویشتن داری از حرام . تقوی . تُقی . اِتّقاء. تقیه . تُقاة. دین . (منتهی الارب ). عفت . عفاف . اعفاف . وَرَع . توَرٌّع . کف ّ نفس . زهد. شرف . (منتهی الارب ):
چو پرهیزکاری کند شهریار
برآساید از کینه و کارزار.

فردوسی .

پرولاپس
افتادگی عضو یا بخشی از بدن از محل طبیعی خود بر اثر ضعف بافت های نگه دارنده ، فروافتادگی . (فره ).
پسییان
جمع پسین ، آیندگان .
پروا داشتن
1 ـ باک داشتن . 2 ـ اعتناء، توجه .
پرولتاریا
طبقه کارگر، طبقه ای که تنها با فروش نیروی کارش امور معاش خود را می گذراند.
پس لرزه
لرزه های بعدی و معمولاً خفیف تری که پس از یک زمین لرزه روی می دهد.
پشت داشتن
1 ـ همت داشتن . پشتکار داشتن . 2 ـ حامی داشتن ، پشتوانه داشتن .
پرومتازین
داروی قوی ضد حساسیت که برای درمان حساسیت و بی خوابی تجویز می شود و در ساخت شربت سینه هم به عنوان داروی ضد سرفه به کار می رود.
پشت دست خاییدن
حسرت خوردن ، افسوس خوردن .
پروانگان
جِ پروانه ؛ راسته ای از تیره حشرات که دارای چهاربال نازک پوشیده از پولک های لطیف کوچکی است که غالباً رنگینند. پروانگان اقسام مختلف دارند که بعضی از آن ها دارای رنگ آمیزی بسیار زیبا و جالب می باشند.
پری دیدن
کنایه از: دیوانه شدن .
پس وازنک
بازگشت مرض . رجعت بیماری . پس افتادگی . نکس . نُکاس . عود. نکس و عود.
پشت میز نشین
کنایه از: کسی که دارای شغل دفتری است .
پروپاگاند
1 ـ تبلیغ برای فروش جنس . 2 ـ هر نوع کوشش برای انتشار و ترویج مرام و مسلکی .
پشت پایی
هیز، مخنّث .
پروتئین
نوعی ترکیب آلی پیچیده موجود در بافت های گیاهی و جانوری که برای رشد و ترمیم بافت ها لازم است .
پری خوان
نک پری افسا.
پرگران کردن
کنایه از: فرود آمدن .
پروتز
~هر نوع وسیله مصنوعی جانشین برای جبران نقص عضو، حفظ زیبایی یا هر دو. مانند دندان ، چشم یا پای مصنوعی .