جستجو

گاوکوه
گوکوه . یکی از قصبات مخروب زادکان از شاه کوه . (سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 126 بخش انگلیسی ).
گاو گیلی
گاوی است که کوهان درشت در پشت گردن دارد و شاخهایش درازتر از شاخهای سایر گاوان باشد و این غیر از گاو میش است:
چریده گاو گیلی در کنارش
گهی آبش خورد گه نوبهارش .

(ویس و رامین ).

گاومیش گلی
دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه ، واقع در نه هزار و پانصدگزی جنوب خاوری میاندوآب و 3 هزارگزی خاور شوسه میاندوآب به بوکان . جلگه ، معتدل مالاریائی ، دارای 417 تن سکنه ، آب آن از زرینه رود، محصول آنجا غلات ، چغندر، حبوبات ، کشمش ، شغل اهالی زراعت ، صنایع دستی ، گلیم بافی ،راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
گاوشاخی
دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون ، واقع در 19000گزی جنوب فهلیان ، کنار رودخانه کنی . جلگه ، گرمسیر مالاریائی ، سکنه آن 101 تن . آب از رودخانه کنی ، محصول آنجا غلات ،برنج ، شغل اهالی زراعت . نزدیکی آن معدن سنگ گچ هست .راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
گاو فلک
برج ثور. گاو گردون:
بر هر زمی ملکت کو تخم بقا کارد
گاو فلک ار خواهد در کار کشد عدلش .

خاقانی .

گاوکوهی
گوزن . (حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). بقرالوحش . اسم فارسی آن گاو کوهی است . ایّل : گوشت گاو کوهی غلیظ باشد. (ذخیره خوارزمشاهی ).
گاولنگر
یکی از قصبات بارفروش و حوالی آن در مازندران . (سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 119 بخش انگلیسی ).
گاومیش لو
دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل ، در 50 هزارگزی شمال بیله سوار و 2 هزارگزی شوسه بیله سوار به اردبیل . کوهستانی ، گرمسیر، دارای 104 تن سکنه . آب آن از رود ارس ، محصول آنجا غلات ، حبوبات ، شغل اهالی آن زراعت و گله داری راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
گاو قربانی
گاوی که او را قربان کنند. گاوی که آن را در راه خدا کشند:
مرد قصاب از آن زرافشانی
صید من شد چو گاو قربانی .

نظامی .

گاولیسیده
کنایه از کسی است که خامی و غروری کند. (انجمن آرای ناصری ). رجوع به گاوش لیسیده و گاوش نلیسیده شود.
گاومیشی
ده کوچکی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز، واقع در 15 هزارگزی جنوب رامهرمز و 6 هزارگزی خاور شوسه رامهرمز به خلف آباد. دارای 45 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
گاوشله
دهی است از دهستان قراتوره بخش ایواندره شهرستان سنندج ، واقع در 23000گزی شمال خاور دیواندره کنار رودخانه ول کشتی کوهستانی ، سردسیر. دارای 410 تن سکنه . آب آنجا از چشمه ، محصول آنجا غلات ، توتون ، حبوبات ، لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
گاولیق
دهی است از دهستان تیرچائی بخش ترکمان شهرستان میانه ، واقع در 19 هزارگزی خاور بخش و 7 هزارگزی شوسه میانه به تبریز. کوهستانی ، معتدل ، دارای 444 تن سکنه . آب آن از رود ایشاق، محصول آنجا غلات و حبوبات ، شغل اهالی آن زراعت و گله داری ،راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
گاومیشیان
دهی است از دهستان گورک بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 45 هزارگزی جنوب مهاباد و 5 هزارگزی خاور شوسه مهاباد به سردشت ، کوهستانی ، سردسیر سالم دارای 175 تن سکنه . آب آن از رودخانه جمالدی ، محصول آن غلات ، توتون ، حبوبات ، شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی جاجیم بافی ، راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ج 4).
گاوشنگ
چوبی باشد که بر سر آن میخی از آهن نصب کنند و خر و گاو بدان رانند و وجه تسمیه آن گاوتندکن باشد چه شنگ بمعنی تند هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). سُک . (شعوری ج 2 ص 299) بیتی از لطیفی نقل کرده که صحیح نمی نماید. رجوع به غاوشنگ و گاوسنگ شود.
  • نوعی غله که گاو را فربه کند و چون پوستش برکنند بعدش مقشر ماند. (انجمن آرای ناصری ).
  • گاو ماده
    گاو شیرده . ماده گاو: ماریه ; گوساله ماده سپیدرنگ و گاو ماده با بچه سپید تابان بدن . مریه ; گاو ماده با بچه سپید تابان رنگ. (منتهی الارب ). زهرآء و ازهر; گاو ماده دشتی . قفخة; گاو ماده گشن خواه . (منتهی الارب ). رجوع به گاو شود.
    گاوناک
    بسیارگاو. دارای گاو بسیار: ارض مثورة; زمینی گاوناک . (منتهی الارب ).
    گاوماست
    دهی جزء دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در 19 هزار و پانصدگزی خاوری رودسر و 3 هزارو پانصدگزی شوسه رودسر به شهسوار. دامنه ، معتدل مرطوب مالاریائی ، دارای 100 تن سکنه . آب آن از چشمه و چاه . محصولات آن لبنیات و چای . شغل اهالی گله داری و چای کاری و نمدمالی ، تابستان به ییلاق جواهردشت میروند. راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
    گاونان
    دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، واقع در 8 هزارگزی جنوب فلاورجان و 2 هزارگزی جنوب راه شهرکرد به اصفهان . جلگه ، معتدل دارای 634 تن سکنه ، آب آنجا از زاینده رود. محصول آنجا غلات ، برنج ، پنبه ، تریاک ، شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی زنان کرباس بافی ، راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
    گاوشوله
    محل آبهای کثیف حمام . گُوشَلَه (لغت محلی در خراسان ) و درانیس الطالبین بخاری نسخه خطی مولف ص 186 کلمه پالایش مرادف این لغت آمده است . رجوع به پالایش ... شود.