جستجو

عادکار
تیره ای از طایفه محمود صالح ایل چهار لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ج 1 ص 75).
عاذوراء
بیماریی است در گلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
عارف شوشتری
حاج محمد طاهر. یکی از شعراء قرن چهاردهم بوده ، وفات وی به سال 1322 ه' . ق. اتفاق افتاد و او راست دیوان شعر و از جمله اشعار اوست :
ای که تو بودی و وجودی نبود
آدم خاکی و سجودی نبود
مزرعه عالم ایجاد را
بی گل روی تو نمودی نبود.

(از الذریعه ج 9 ص 668).

عاریت شش روزه
کنایه از آسمان و زمین و هر چه در اوست . (انجمن آرای ناصری ).
عاش ٍ
مرد شبانگاه خورنده آهنگکننده . (منتهی الارب ).
عادگان
دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن . واقع در24هزارگزی جنوب داران و متصل به راه کوهرنگ، منطقه ای است جلگه و سردسیر. سکنه آن 957 تن است . آب آن ازچشمه و محصولاتش غلات و حبوبات و سیب زمینی ، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع زنان قالی و جاجیم بافی و راه آن شوسه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
عارف شهابی
عارف بن سعید شهابی از شعراء و خطبا و نویسندگان بود و به سال 1307 ه' . ق. در حاصبیا از حوالی دمشق متولد شد و پس از پایان تحصیل به منشیگری والی بیروت برگزیده شد و سپس بوکالت دادگستری رسید و مقالاتی در روزنامه المفید نوشت و آنگاه تصدی آن روزنامه را به عهده گرفت و سرانجام مقامات انتظامی او را تبعید کردند و به سال 1334 محکوم به اعدام گردید. (از الاعلام زرکلی ).
عاریتی
منسوب است به عاریت و آنچه به عاریت باشد و آنچه به عاریت ستانندو آنچه را بقاء نباشد چون زندگی و غیره:
به عمر عاریتی هیچ اعتمادمکن
که پنج روز دگر میرود به استعجال .

سعدی .

عاشب
بلد عاشب ; شهر گیاه ناک . (منتهی الارب ). زمین گیاه ناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
  • بعیر عاشب ; شتر گیاه تر چرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء).
  • عادل
    داددهنده . ج ، عدول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقابل فاسق.
  • مشرک که غیر حق تعالی را به حق برابر و شریک سازد. (مهذب الاسماء). و منه قول امراءة للحجاج انک لقاسط عادل ; ای مشرک . (اقرب الموارد).
  • راست . درست . مستقیم ; میزان عادل یعنی ترازوئی راست ، مقابل میزان مایل . (مهذب الاسماء).
  • عارب
    نهر بسیارآب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
    عارف شیرازی
    میرزا آقا علی اکبر پسر میرزا ابوالحسن شاعر و ادیب کامل بود. مدتی در کربلا اقامت کردو آنگاه به حیدرآباد و بمبای شتافت و عاقبت به لکهنو رفت و با فقر و فاقه میگذراند تا از طرف محمد علی شاه حاکم «اود» برای او راه معاشی معین کردند وی به سال 1261 در لکهنو وفات یافت و از جمله اشعار اوست :
    کمند گردن جان گشت زلف عنبرین بویی
    ز یکدانه بدام آورد دل را خال هندویی
    نه یادم کرد آن نامهربان نی رفت از یادم
    سرو کارم فتاده با عجب بدکیش و بدخویی .
    (از ریحانة الادب ج 3 ص 74). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 4 ص 3039 شود.
    عاز
    کوه طویل و دراز. (منتهی الارب ).
    عادل آباد
    دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقع در چهارهزارگزی جنوب باختری شیراز. این ده در جلگه واقع شده و هوای آن معتدل است و 300 تن سکنه دارد، آب آن از قنات تامین میشود و محصول آن غلات ، چغندر، کنجد و صیفی است . شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
    عارف عجمی
    فتح اللّه عجمی از شعرای عهد سلطان سلیمان خان عثمانی قانونی است و وقایعنگار او بوده و اشعار بسیاری درباره اسفار و محاربات وی سروده است . و از آن جمله است در مدح سلطان :
    همه موج حلمی و عز و علا
    همه چشمه علم و بذل همم .
    وی به سال 969 ه' . ق. درگذشت . (ریحانة الادب ج 2 ص 47). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 4 ص 3039 شود.
    عازب
    آب و گیاه دوردست . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
  • (ص ) شتران که شب در حی نیایند. (منتهی الارب ). شاة عازب ; گوسپندان دور در چراگاه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
  • مرد بی زن و بی اهل . ج ، عزاب .
  • غایب و پنهان . (ناظم الاطباء).
  • عادل اول
    لقب سیف الدین ابوبکر ایوبی برادرسلطان صلاح الدین است . رجوع به سیف الدین ابوبکر شود.
    عارج
    بالا برآینده . (غیاث اللغات ).
  • پوشیده و غایب . (منتهی الارب ).
  • عارف قزوینی
    نام وی میرزا ابوالقاسم معروف به عارف قزوینی فرزند ملاهادی وکیل است . به سال 1300 ه' . ق. / 1262 ه' . ش . در قزوین متولد شد. تحصیلات مقدماتی معمول عصر خود را که عبارت از فارسی و صرف و نحو عربی و دیگر مسائل ادبی بود در قزوین به پایان رسانید. خود گوید: در اوان طفولیت با یکی از دوستان خود بنام مرتضی خان نوه حاج ملاعبدالوهاب بهشتی هم کلاس و در یک مدرسه درس میخواندیم و پدر من آنطور که باید در تربیت من راه و روش درستی انتخاب نکرد ولکن آن مقدار که گنجایش فکری او بود بنده را تربیت کرد او بدو موضوع اهمیت میداد یکی حسن خط و دیگری موسیقی ، و از این جهت من را در طفولیت به چند مکتب فرستاد و پیش سه نفر از معلمان خوش خط تعلیم گرفتم از جمله شیخ رضا خوش نویس و شیخ علی شالی معروف به سکاک که علاوه بر حسن خط ذوق هنری خوبی داشت . در سن سیزده سالگی نزد اولین معلم موسیقی مرحوم حاج صادق خرّازی که در عداد محترمین قزوین بود تعلیم موسیقی گرفتم و چهارده ماه در خدمت او تلمذ کردم و چون آواز خوشی داشتم پدرم به طمع افتاد که روضه خوان شوم و از این جهت تمام کارهای خود را به من سپرد و حتی مرا وصی خود قرار داد. عارف با ذوق و استعداد سرشاری که داشت در سنین جوانی بسرودن شعر پرداخت و بسن 17سالگی قصیده ای سرود که مطلع آن این است :
    باز از افق هلال محرم شد آشکار
    باز ابر گریه خیمه فکن شد به جویبار.
    و در همین سنین بود که تحصیلات خود را رها کرد. در این اوان عاشق دختر یکی از ملاّکان قزوین گردید و چون والدین دختربا وصلت آنان مخالف بودند و او را تهدید به قتل کردند ناچار به رشت گریخت . و چون پس از مدتی به قزوین بازگشت در عقیده خانواده دختر تغییری ندید. لذا شبی بدون اراده و بر حسب تقاضای دوستان رهسپار تهران گردید و با اعیان و رجال و درباریان مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه آشنا شد. و پس از چندی چنانکه خود گوید با اکراه در سلک ملازمان وثوقالدوله درآمد، و از طریق او با علی اصغرخان اتابک اعظم آشنا شد و برای او آواز میخواند و در نتیجه به دربار راه یافت و بارها بحضور شاه رسید و مورد توجه خاص قرار گرفت تا آنکه بر حسب امر شاه خواستند او را در سلک فراش خلوت دربار درآورند، ولی وی لباس خود را بر کلاه فراش خلوتی دربار ترجیح داد و زیر بار این سمت نرفت . عارف یکی از شعرای آزادیخواه ایران بوده و از روزی که انقلاب مشروطیت در این سرزمین روی داد تا مدت شانزده سال با ملت در تمام انقلابات همقدم و همگام بود و بواسطه خطابه ها ونطقهای مهیج و بیان خواسته های ملت در لباس شعر، نارضایی خود و مردم را از اوضاع نمودار میکرد، و از تهییج احساسات ملت به مخالفت با دستگاه ظلم و بیدادگری حکام و زمامداران کشور که از نزدیک دیده بود کوتاهی نمیکرد مخصوصاً موقعی که مشروطیت ایران بدست محمدعلی میرزا تعطیل شد و عده ای از رجال نیز با وی همقدم شدند و بدستور بیگانگان کاخ آمال و آرزوی مردم را در هم ریختند طوفانی در روح وی پدیدار گردید چنانکه گوید:
    پارتی زلف تو از بسکه ز دلها دارد
    روز و شب بی سببی عربده با ما دارد
    کاش کابینه زلفت شود از شانه پریش
    کو پریشانی ما جمله مهیا دارد
    با که این درد توان گفت که والا حضرت
    در نیابت روش حضرت والا دارد.
    عارف به علت سر پرشور و بی باکی خاصی که داشت بیشتر اوقات متواری و در حال مسافرت و تردد مابین اصفهان و تهران بود او در همین مسافرتها با رجال آزادیخواه تماس میگرفت و مردم را به مخالفت با دستگاه فرعونی حکام وقت میشورانید. او بنواحی غرب و بغداد و کرمانشاهان و استانبول نیز مسافرت و مدتی در آن شهرها باآزادیخواهان همکاری کرد و در قیام آذربایجان با ملت همگام شد و به خراسان نیز مسافرت کرد. در مورد اتحاد اسلامی نیز اقداماتی نمود. ولی این راه را ادامه نداد. او دارای خصائصی بود از قبیل وطن دوستی ، آزادگی ، شوریدگی ، صمیمیت ، حساسیت شدید و به تندخویی نیز مشهور بود. از جمله اشعار وطن دوستانه اوست :
    مرا ز عشق وطن دل به این خوشست که گر
    ز عشق هر که شود کشته زاده وطن است .
    از جمله اشعار انقلابی عارف غزلی است که گوید:
    لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست
    چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست
    تا آنجا که گوید:
    ز حد گذشت تعدی کسی نمی پرسد
    حدود خانه بی خانمان ما ز کجاست
    برای ریختن خون فاسد این خلق
    خبر دهید که چنگیز پی خجسته کجاست .
    عمده هنر او در ساختن تصنیف بود. عارف بعد از یک سلسله کشمکشها و ناراحتی ها به همدان مسافرت کرد و بنابر قولی تبعید شد و تا آخر عمر در آن سامان به حال انزوا وفلاکت زندگی کرد. به سال 1312 ه' . ش . وفات نمود و در جوار آرامگاه ابوعلی سینا مدفون گردید. (از دیوان عارف و مقدمه شفق).
    عاشر
    ده یک گیرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
  • آنکه بر راه گمارند که ازاموال بازرگانان صدقه گیرد. (تعریفات ). در شرع عاشرکسی را گویند که امام او را برای گرفتن عشر از تجارمامور طرق و شوارع کرده تا وجه ماخوذه از آنها راهزینه امنیت راهها و جاده ها کنند. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
  • دهم . (منتهی الارب ) (آنندراج ).