جستجو

عالم هیولی
عالم اجسام است . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ).
عالم امر
عالم ارواح و عالم ملائکه . (از غیاث اللغات ). آنچه موجود شد. بدون سبب عالم امر گویند و گاه بجای عالم ملکوت عالم امر گویند. (تعریفات جرجانی ).
عالم زمین
ده کوچکی است از بخش کرج شهرستان تهران . واقعدر 41هزارگزی شمال باختری کرج و 2هزارگزی شمال راه شوسه کرج به قزوین . کوهستانی و هوای آن سردسیر است .18 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
عالم گیر
جهانگیر. گیرنده عالم . آنکه یا آنچه جهان را فراگیرد. (از ناظم الاطباء). مسخرکننده:
شوکت پورپشنگ و تیغ عالمگیر او
در همه شهنامه ها شد داستان انجمن .

حافظ.

عالمی
منسوب به عالم .
عالم امکان
آنچه غیر ذات خداست .
عالم سوز
سوزنده همه جهانیان . (ناظم الاطباء).
عالم گیرثانی
پادشاه هند عزالدین محمدبن معزالدین بن بهادر شاه که به دستیاری غازی الدین خان بن نظام الملک در 1161 به شاهی رسید و به عالم گیر ثانی ملقب گشت و غازی الدین را وزارت داد. (از حدیقة العالم صص 96 - 97).
عالمیان
ج ِ عالَمی ، جهانیان . آنچه در جهان است: و جناح انعام و احسان او بر عالمیان گسترده . (کلیله و دمنه ). تا عالمیان بدانند که چون با جگرگوشه و قرة العین ... (سندبادنامه ص 204).
چون علم لشکر دل یافتم
روی خود از عالمیان تافتم .

نظامی .

عالم بالا
آسمان . (ناظم الاطباء).
عالم شهادت
جهان جسمانی و اجسام و مادیات است که عالم ملک و ناسوت هم گویند. (اسفار ج 3 ص 65). عالم خلق که عبارت است از عالم مادی مانند افلاک و عناصر و موالید که عالم ملک هم گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). این جهان که مشهود و محسوس است . (ناظم الاطباء).
عالم لاهوت
دربار آسمانی . (ناظم الاطباء). عالم صقع الهی و عالم سرمد و مرتبت ذات و احدیت است . رجوع شود به شرح منظومه حاجی ص 183.
عالمین
ج ِ عالم (در حالت نصبی و جری ). رجوع به عالم و عالمون شود.
عالم برزخ
مقام ارواح که مابین موت و قیامت است . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به برزخ شود.
عالم صباوت
سن طفولیت . (ناظم الاطباء).
عالم مثال
عالمی است لطیف تر نسبت به عالم اجسام و هر چه در این عالم به نظر می آیدنظیر آن در عالم مثال موجود است . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). صدرالدین شیرازی آرد: عالم مثال عبارت از عالم روحانی و جوهر نورانی است و شبیه به جواهر جسمانی است از جهت محسوس بودن و ذومقدار بودن و شبیه به جواهر مجرده است از جهت نورانی بودن و نه از جنس اجسام مرکب از مواد است و نه از جواهر مجرده عقلی است . (از اسفار ج 3 ص 63). عالم برزخ . (ناظم الاطباء).
عالونی
تیره ای از طایفه عُکاّشه هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
عالی رای
آنکه او را رای ثاقب باشد.
عالی مشرب
آنکه مشرب خوب دارد. خوش مشرب . بلندنظر:
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست
عاشق دردی کش اندر بند مال و جاه نیست .

حافظ.

عام المجاعة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی عام المجاعة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.