جستجو

خویشتن پرستیدن
خودپرستیدن . خودخواه بودن . خودپسندی کردن . خود را پسندیدن:
تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم .

سعدی (غزلیات ).

خویشتن ستای
معجب . لافزن . خویشتن ستا. خودستا: هرچند پاک و پارسا باشی خویشتن ستای مباش . (قابوسنامه ).
  • گیج . (فرهنگ اسدی ).
  • خویصره
    مصغر خاصره . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
    -ذوالخویصره یمانی ; نام مردی صحابی که در مسجد بول کرد. (منتهی الارب ).
    -ذوالخویصره تمیمی ; لقب خرقوص خارجی . (منتهی الارب ).
    خوینه
    گندم با ساقه و کاه بر هم نهاده در اصطلاح مردم قزوین . (یادداشت مولف ). خرمن گندم و جو و دیگر حبوبات با ساقه در تداول مردم قزوین . (یادداشت مولف ).
    خیادان
    دهی است ازدهستان جی بخش حومه شهرستان اصفهان واقع در 7 هزارگزی خاور اصفهان و یک هزارگزی شوسه سابق یزد به اصفهان و 650 تن سکنه دارد. آب آن از زاینده رود و راه آنجا ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
    خویشتن پرور
    تربیت کننده نفس خود. تعلیم دهنده نفس خود.
  • تن پرور. خوش گذران .
  • خویشتن سوز
    خودسوزنده . آنکه خود را سوزاند. سوزنده خویشتن:
    لیلی نه که صبح گیتی افروز
    مجنون نه که شمع خویشتن سوز.

    نظامی (لیلی و مجنون ص 68).

    خویوز
    شبپره را گویند که مرغ عیسی باشد. (برهان قاطع). خفاش . (ناظم الاطباء).
  • هر مرغی را گویند که شب پرواز کند. (برهان قاطع).
  • خیار
    میوه ای است از طایفه کدو آبدار و بی مزه ولی گوارا که تخازن نیز گویند و بر دو قسم است خیار بالنگ که خیارتره و خیارسبز نیز گویند و معطر و سبز و استوانه ای شکل و گواراست و خیارشنگ که کم عطرتر و درازتر و با انحناء و چندان گوارا نیست و هر دو از غذاهای ماکولند. (از ناظم الاطباء). قسمی از تره کاری که آنرا اکثر خام می خورند و خیارتره معرب است . (آنندراج ). در ترجمه صیدله آمده : برومی تیطرا انکوزن گویند و کیسطرا ناقوس نیز گویند و... براق خیار گویند واهل خراسان خیار را بادرنگ گویند و بماوراءالنهر بادرنگ گویند. قثاء. (مقدمة الادب زمخشری ). قثده . (خیاربادرنگ) (مقدمة الادب زمخشری ). قثد. بادرنگ. و آن لطیفتر از خیار دراز بود. (ریاض الادویه ). صاحب بحر الجواهر گوید خیار قثد است و فارسی آن بادرنگ والطف است از قثاء. جلماثا. قثد. ضغبوس . قشعر. (منتهی الارب ).
    خواص پزشکی : خیار را بعنوان مدر و برای رفع تبهای صفراوی و یرقان بکار می برند مخصوصاً موقعی که خیار زرد شده و رسیده باشد در این صورت مزه اش ترش می باشد و خاصیت زرداب در آن بیشتر است . تخم خیار مدر است و برای اورام کبد خوب است و در فرمول چهاردانه خنک وارد است . آب خیار بطور مالیدنی و برای رفع خارش بکار می رود. مواد غذائی خیار خیلی کم است و سلولز زیاد دارد. در صد گرم خیار مواد زیر یافت میشود: آب 90 گرم ; سلولز 2 گرم ; مواد هیدروکربنه 1 - 5 گرم ; مواد ازته 2 گرم ; چربی 4% گرم ; 15 - 25 کالری حرارت می دهد. خیار را بطورسالاد قبل از غذا میل می نمایند. پوست خیار ویتامین cدارد خیارهای تازه و لطیف را بدون اینکه پوست بکنیدبقطعاتی که برای ماشین آب میوه گیری مناسب است درآرید و با کمک رنده های معمولی آنرا رنده کنید آبش را بگیرید آب خیار بی مزه است . آب خیار را می توانید با آب سیب و هویج و کرفس بخورید سالهاست آب خیار را در معالجه کلیه مصرف می کنند زیرا کلیه ها را شستشو می دهد و مفید است و نیز در رژیم لاغری و تخلیه آن مصرف میشود خیار دارای ویتامینهای A و B و C و کلروفیل و ده نوع املاح معدنی است . خیاری که زیاد آب داشته باشد چندان غذائیت ندارد ولی با داشتن سلولز زیاد برای رفع یبوست مفید است . (فرهنگ خواص خوراکیها ص 223 تالیف احمد سپهر خراسانی ج 2 سال 1346):
    زرد و درازتر شده از غاوشوی خام
    نه سبز چون خیار و نه شیرین چو خربزه .

    لبیبی .

    خویشتن پروردن
    تربیت نفس . (یادداشت مولف ).
  • تن پروردن . خوش گذرانی کردن .
  • خویشتن سوزی
    خودسوزی:
    چند چون شمع مجلس افروزی
    جلوه سازی و خویشتن سوزی .

    نظامی .

    خوی کردن
    عرق کردن . (یادداشت مولف ). استحمام . (مهذب الاسماء). عَرَق. اِرشاح . رشح . (منتهی الارب ): و باشد که اندر شب یا وقتهای دیگر خوی کند [ مسلول ] و سبب آن ضعیفی قوة باشد و عاجزی طبیعت از تصرف کردن اندر غذا و تحلل حرارت غریزی . (ذخیره خوارزمشاهی ). اغتسال . خوی کردن اسب . نجد. خوی کردن از ماندگی . (از منتهی الارب ).
    خویه
    پاروب را گویند و آن بیل مانندی باشد از چوب که بدان کشتی برانند و برف و امثال آن نیز پاک کنند. (برهان قاطع). خیه . (تاریخ طبرستان چ اقبال ج 2 ص 134 از حاشیه برهان قاطع).
    خیارات
    ج ِ خیار و آن حقی است برای متبایعین یا یکی از آنها که می تواند عقد لازم را برهم زند و بنا بر تقسیم موجود در کتاب حقوق مدنی سیدحسن امامی ج 1 ص 475 خیارات بر دو قسمند: اول خیارات مختص ; دوم خیارات مشترک . خیارات مختص خیاراتی اند که فقط در عقد بیع یافت میشوند و در عقود لازم دیگر موجود نخواهندبود و آنها طبق ذیل ماده 456 قانون مدنی ایران عبارتند از: خیار مجلس ; خیار حیوان ; خیار تاخیر ثمن . چه ماده 456 می گوید تمام انواع خیار در جمیع معاملات لازمه ممکن است موجود باشد مگر خیار مجلس و حیوان و تاخیر ثمن که مخصوص بیع است . خیارات مشترک خیاراتی اندکه اختصاص به بیع ندارند و ممکن است در هر یک از معاملات لازمه یافت شود. (حقوق مدنی امامی ج 1 ص 485). خیارات مشترک با توجه ماده 396 قانون مدنی عبارتند از:1 - خیار تخلف شرط. 2 - خیار رویت و تخلف وصف . 3 -خیار غبن . 4 - خیار عیب . 5 - خیار تدلیس . 6 - خیار تبعض صفقه . 7 - خیار شرط. 8 - خیار تفلیس (ماده 380). و رجوع به هر یک از این ترکیبات در ذیل خیارشود.
    خویشتن پروری
    عمل تربیت نفس .
  • تن پروری . کنایه از خوشگذرانی . کنایه از تنبلی و بیقیدی .
  • خویشتن شناس
    خودشناس . آنکه حد خود شناسد و از حد خود تجاوز نکند و بگستاخی نگراید. آنکه از حد خود برتر نشود. (یادداشت مولف ): خویشتن شناسان را از ما درود دهید. (منسوب به انوشیروان ).
    چتر ورکاب امر عنان نفاذ او
    زانگه که در ریاضت گردون توسن است
    خورشید سرفکنده سر خویشتن شناس
    مریخ نرم گردن و کیوان فروتن است .

    انوری .

    خوی کرده
    عرق کرده . عرقآلوده . (یادداشت مولف ). مرحوض . (منتهی الارب ).
    خویی
    (ص نسبی ) منسوب به خوی که از بلاد آذربایجان است . (از انساب سمعانی ).
    خیاران
    دهی است از دهستان حومه بخش طراهان شهرستان خرم آباد. واقع در 34 هزارگزی جنوب باختری کوهدشت و 34 هزارگزی جنوب باختری راه خرم آباد به کوهدشت . با 180 تن سکنه . آب آن از نهر خسروآباد و راه آن مالرو می باشد و در تابستان می توان اتومبیل برد ساکنان ازطایفه نورعلی اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
    خویشتن پروریدن
    خویشتن پروردن . تربیت نفس . خود پروردن . خویشتن پروری کردن .
  • تن پروردن . خوشگذرانی کردن . تن پروریدن .