جستجو

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

360 امام ( ع ) فرمود : اَلرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ فَلاَ تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلَى هَمِّ يَوْمِكَ كَفَاكَ كُلُّ يَوْمٍ عَلَى مَا فِيهِ فَإِنْ تَكُنِ اَلسَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى سَيُؤْتِيكَ فِي كُلِّ غَدٍ جَدِيدٍ مَا قَسَمَ لَكَ وَ إِنْ لَمْ تَكُنِ اَلسَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ فِيمَا لَيْسَ لَكَ وَ لَنْ يَسْبِقَكَ إِلَى رِزْقِكَ طَالِبٌ وَ لَنْ يَغْلِبَكَ عَلَيْهِ غَالِبٌ وَ لَنْ يُبْطِئَ عَنْكَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَكَ « روزى دو نوع است : يكى آن روزيى كه تو در پى آنى و ديگر آن روزيى كه آن در پى توست و اگر تو به سوى او نروى او به سوى تو خواهد آمد . بنابر اين غم [ 731 ] يكساله‏ات را بر غم يكروزه‏ات ميفزا كه هر روزى براى تو روزى همان روز بس است ، پس اگر سالى از عمر تو باشد ، خداوند متعال در هر فردايى كه مى‏آيد روزى آن را به تو مى‏رساند ، آن مقدار كه نصيب تو كرده است ، و اگر آن سال از عمر تو نباشد ، از چه رو غم چيزى را بخورى كه مربوط به تو نيست ، و هرگز كسى جلوتر از تو به روزى تو نمى‏رسد ، و كسى قبل از تو بر آن دست نمى‏يابد ، و هرگز آنچه براى تو مقدّر شده دير نخواهد رسيد . » سيد رضى مى‏گويد : اين سخن در باب مربوط به روزى مقدر قبلا گذشت ، ولى چون در اينجا روشنتر و مشروحتر بود ، طبق برنامه‏اى كه در آغاز كتاب مقرّر كرديم دوباره آورديم . تفسير بيشتر جملات اين گفتار قبلا گذشت ، هدف امام ( ع ) بر حذر داشتن از دلبستگى زياد به دنيا و توجّه دادن به چيزهايى از ياد خدا و اطاعت امر اوست كه باعث اميدوارى است ، امام ( ع ) از افزودن غم سالانه بر غم يكروزه منع كرده تا مبادا غمهايى چند بر دل آدمى نشيند در حالى كه يك غم انسان را بس است ، براى اثبات مطلب به دو قياس مضمر استدلال كرده است كه صغراى اوّلى جمله : فان يكن السّنة . . . و تقدير آن چنين است : سالى كه تو غم آن را مى‏خورى يا از سالهاى عمر تو هست و يا نيست ، و كبراى مقدّر آن نيز اين طور است : و هر چه از اين دو فرض باشد ، سزاوار غم خوردن نيست ، اما بنا به فرض اوّل ، چون خداوند در هر روزى ناگزير روزى آن روز را مى‏رساند ، پس نبايد غم روزى را خورد ، و امّا فرض دوّم ، عاقلانه نيست كه انسان به چيزى دل ببندد كه مربوط به او نيست . و صغراى قياس دوّم ، عبارت : « و لن يسبقك . . . قدّر لك » است ، و تقدير آن چنين است : هيچ جوينده‏اى پيش از تو به روزى تو دست پيدا نمى‏كند ، و كبراى مقدّر آن نيز مى‏شود : و هر چيزى كه چنان باشد ، سزاوار نيست كه انسان در غم آن باشد .