جستجو

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 699 ] 330 امام ( ع ) فرمود : ( چهارده كلمه ) مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اِشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ وَ مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اَللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ اَلْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ وَ مَنْ كَابَدَ اَلْأُمُورَ عَطِبَ وَ مَنِ اِقْتَحَمَ اَللُّجَجَ غَرِقَ وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ اَلسُّوءِ اُتُّهِمَ وَ مَنْ كَثُرَ كَلاَمُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ اَلنَّارَ وَ مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ اَلنَّاسِ فَأَنْكَرَهَا ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ فَذَلِكَ اَلْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ وَ اَلْقَنَاعَةُ مَالٌ لاَ يَنْفَدُ وَ مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ اَلْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ اَلدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلاَمَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ كَلاَمُهُ إِلاَّ فِيمَا يَعْنِيهِ « هر كس به عيب خود بنگرد از عيب ديگران بازماند . و هر كه به روزى خدا داده قانع باشد ، به آنچه از دست داده غمگين نمى‏شود . و هر كس شمشير ستم بر آورد با همان شمشير كشته شود . و هر كس در كارها خود را رنج دهد ، هلاك شود . و هر كس خود را در گردابهاى زندگى اندازد ، غرق شود . و هر كه به جاهاى بد رود ، متهم شود . و هر كس پر حرفى كند ، اشتباهش زياد شود . و هر كس زياد مرتكب اشتباه گردد ، كم شرم شود . و هر كس كم شرم باشد ، پرهيزگارى‏اش اندك است و هر كس پرهيزگارى‏اش اندك باشد ، دلش مى‏ميرد ، و آن كه دلش بميرد ، داخل آتش دوزخ گردد . و هر كس به بديهاى مردم بنگرد و آنها را نپسندد و باز آنها را براى خود بخواهد ، اين همان احمق و نادان است . و هر كس زياد به ياد مرگ باشد ، به اندك دنيا دلخوش گردد . و هر كس بداند كه گفتارش برخاسته از كردار اوست ، كمتر سخن گويد مگر درباره آنچه لازم مى‏بيند . » 1 هر كس به عيب خود بنگرد از عيب ديگران بازماند ، از آن رو كه عيب ديگران را به خاطر افتخار خود كه او چنين عيبى را ندارد ، بازگو مى‏كند . پس اگر چنان عيبى را در خود ببيند ، توجّه به كاستى خود ، او را از پرداختن به كاستى [ 700 ] ديگران و توجّه به آن ، باز مى‏دارد . 2 هر كه به روزى خدا داده راضى باشد ، به آنچه از دست داده غم نمى‏خورد ، توضيح آن كه غم خوردن براى از دست رفته ، برخاسته از نداشتن قناعت و عدم رضايت به روزى موجود است پس عدم لازم ، مستلزم عدم ملزوم ، يعنى غم خوردن براى از دست رفته است . 3 هر كس شمشير ستم بركشد با همان شمشير كشته شود ، كنايه از ستمكارى است بديهى است كه ستم باعث نابودى ستمكار است . اين مطلب در چند جا گذشت . 4 و هر كس در كارها خود را به زحمت اندازد ، هلاك شود ، يعنى كسى كه به خود سختى و مشقّت دهد ، خود را در معرض هلاكت قرار داده است . 5 هر كس خود را در گردابهاى درياى زندگى اندازد غرق شود . كلمه لجج را براى كارهاى مهم مانند جنگها و تدبير حكومتها ، و لفظ غرق را براى هلاك شدن ، استعاره آورده است . 6 هر كس در جاهاى بد قدم گذارد ، متّهم شود ، زيرا آن جاها محلّ تهمت و ورود به آنجاها از نشانه‏هايى است كه باعث بدگمانى مى‏شود ، مانند معاشرت با بدكاران و امثال آن . 7 و هر كس پر حرفى كند ، خطايش زياد باشد ، زيرا قبلا گذشت كه كمال عقل مستلزم كم حرفى است ، بنابر اين پر حرفى مستلزم نقصان عقل است و نقصان عقل نيز مستلزم خطاى زياد و گفتار بدون انديشه و تدبير است . 8 و هر كس زياد مرتكب اشتباه شود ، كم شرم باشد ، زيرا دانستى كه شرم همان چيزى است كه بخوبى جلو انجام كارهايى را مى‏گيرد كه انجام و اقدام بر آنها به دليل پيامد ناروايشان زشت است . و اقدام بر خطا وسيله پرحرفى با خوددارى از آن امور و از جمله خود پرحرفى ، منافات دارد . [ 701 ] 9 هر كس كم شرم باشد ، پرهيزگارى‏اش اندك گردد . زيرا كه پرهيزگارى عبارت است از پايبند بودن بر كارهاى خوب و از مرز كارهاى شايسته به ناشايستها تجاوز نكردن ، و از جمله كارهاى نيك شرم داشتن است . پس كم شرمى مستلزم كمى پرهيزگارى است . و بسا كه ورع را به خوددارى از محارم تفسير كرده‏اند . و بديهى است كه كم شرمى نيز زمينه‏اى است براى ارتكاب كارهاى حرام ، و در نتيجه زمينه براى كم بودن ورع است ، پس امام ( ع ) شيى‏ء ( ورع ) را ، جاى زمينه شى‏ء قرار داده و بدان نيز حكم كرده است . 10 هر كس پرهيزگارى‏اش اندك باشد ، دلش مى‏ميرد ، يعنى چون فضيلت ، باعث زنده بودن دل است ، نبودن ورع و يا كمى آن را استعاره براى مردن دل آورده است ، كلمه مردن به خاطر بى‏فايده بودن چنان دلى است . همان طورى كه مرده از سود زندگى بى‏بهره مى‏شود . 11 و هر كه دلش بميرد وارد آتش دوزخ گردد ، زيرا باعث انتقال انسان از آتش جهنّم به بهشت ، همان آراسته شدن به فضيلت است ، بنابر اين اگر داراى فضيلت نبود ، وعده‏گاهش آتش دوزخ است . اين عبارت به صورت قياس مفصولى است و نتيجه آن اين است كه هر كس پر حرف باشد ، وارد آتش دوزخ گردد . و اين عبارت براى برحذر داشتن از پرحرفى آمده است . 12 و هر كس به بديهاى مردم بنگرد و آنها را نپسندد ، و بعد آنها را براى خود بخواهد و بپسندد ، اين شخص احمق است ، و دليل نادانى او آن است كه اين صفات را از ديگران بد دانستن مستلزم داشتن انديشه صحيح و انجام ندادن آنهاست ، و از طرفى خواستن و پسنديدن آنها براى خود ، خلاف انديشه درست و بيرون شدن از مصلحت انديشى براى خويشتن است و اين خود ، نادانى و كاستى آشكار در عقل اوست . الف و لام در الحمق افاده حصر در شخص مورد نظر دارد ، و از آن رو با كلمه بعينه مورد تأكيد قرار داده است . [ 702 ] 13 هر كس مرگ را زياد ياد كند ، به اندك دنيا دل خوش دارد . زيرا هدف از فزون خواهى بهره‏بردارى و كامجويى از دنياست و ياد مرگ ، اين كامجويى را در هم شكسته و تلخ مى‏كند . 14 و هر كس بداند كه گفتارش برخاسته از رفتار اوست ، جز در موارد لزوم ، سخن اندك گويد ، توضيح آن كه آگاه بر اين مطلب ، چنين قياسى را ترتيب مى‏دهد : گفتار ، خود عملى است ، و هر عملى مورد مؤاخذه قرار مى‏گيرد كه چرا بيهوده بوده است ، پس نتيجه مى‏گيرد كه گفتار اگر بى‏هدف باشد مورد مؤاخذه است ، و اين باعث مى‏شود كه بر سخن لازم بسنده كند .