جستجو

بائه
داننده . واقف بر. (از منتهی الارب ).
بابا الجدال
در عربی مستحدث بمعنی ضد پاپ . (دزی ج 1 ص 47). و هر پاپ که طبق مقررات دین انتخاب نشده باشد. (دزی ج 1 ص 176). و رجوع به حلل السندسیه ج 2 ص 251،البابا اوربان السادس و الباباکلیمان السابع شود.
باباجان
دهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر 20 هزارگزی شمال خاوری اهر و 3 هزارگزی شوسه اهر به کلیبر، کوهستانی معتدل . سکنه آن 536 تن ، شیعه ، آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم و فرش بافی است . راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
بائز
زنده . (منتهی الارب ).
  • مرد نیکو حال . اسم فاعل از بیز و بیوز. (منتهی الارب ).
  • باباالهی
    منزلی بین هرات . صاحب حبیب السیر آرد: در سنه 911 ه' . ق. خاقان منصور [ سطان حسین میرزا ] به عزم رزم ابوالفتح محمدخان شیبانی که بر ممالک ماوراءالنهر استیلا یافته بود از دارالسلطنه هرات نهضت فرمود و بعد از وصول به منزل باباالهی بتقدیر الهی مرض موت عارض ذات آن مهر سپهر پادشاهی گشته ... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 112)... و در آن اثنا طی منازل و قطع مراحل بسبب کثرت حرکت سرعت و نهضت مزاج همایون از نهج اعتدال منحرف گشت و بعد از وصول به منزل باباالهی ضعف به مرتبه ای رسید که کار از امضاءآن عزیمت و ارتکاب ایوار و شبگیر درگذشت .... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 317)... و بعد از اطلاع بر مضمون آن آغرق را هم در آن منزل گذاشته با سیصد کس از امرا و خواص عنان عزیمت [ میرزا بدیع الزمان ] به صوب باباالهی منعطف گردانید. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 318).
    باباجانی
    رجوع به ایل کرند شود.
    بائزا
    محرف بیضاء از کلمه عربی بیضاء ماخوذ است . قصبه ایست در خطه اندلس از کشور اسپانیا در 40هزارگزی شمال جیان ، کلیساها و دیرهای فراوان و مدرسه مخصوص به ژزوئیت ها چشمه زیبا و دلکش دارد در زمان ملوک طوایفی اندلس مرکز حکومت اسلامی بوده و به سال 625 ه' . ق. اسپانیائیها آنرا ضبط کردند. (قاموس الاعلام ترکی ).
    بائی
    دهی از دهستان شهرنو بالا ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد 74هزارگزی شمال باختری طیبات . دامنه معتدل . دارای 251 تن سکنه ، آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، بن شن ، تریاک و شغل اهالی زراعت ، مال داری ، قالیچه بافی است . راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
    باباامان
    دهی از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد 6 هزارگزی شمال خاوری بجنورد سر راه شوسه بجنورد به قوچان . جلگه معتدل . سکنه آن 177 تن . شیعه ، کردی . آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آنجا غلات بنشن و شغل اهالی زراعت و قالی بافی است . راه ماشین رو دارد چشمه معروف باباامان در این ده است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
    بابا جبول
    رجوع به باب و باب جبول شود.
    ب
    حرف دوم است از الفباء فارسی و نیز حرف دوم از الفبای عربی و همچنین حرف دوم از ابجد و آنرا «با» و «باء» و «بی » خوانند. و آن یکی از حروف محفوره ،شفهیه ، لاقه . (المزهر ص 160). قلقله و هوائیست . (برهان در کلمه هفت حرف هوائی ). و در حساب جُمًّل آنرا به دو(2) دارند. و در نجوم علامت و رمز برج جوزاست . و نیز رمز ماه رجب باشد. و در موسیقی علامت بقیه است . و در اصطلاح علماء علم منطق مراد از «ب » محمول باشد چنانکه مراد از «ج » موضوع است ، و این انتخاب دو حرف «ب »و «ج » برای محمول و موضوع بجهت اختصار و عمومیت است . و در اصطلاح سالکین ، مراد از باء اول موجودات ممکنه باشد و آن مرتبه دوم از وجود است چنانکه گفته اند:
    الف در اول و با در دوم جوی
    بخوان هر دو یکی را هر دو میگوی .
    و در اصطلاح شطّاریان از متصوفه علامت برزخ باشد چنانکه در کشف اللغات بیان این معنی شده است . و گاه درتقطیع بحساب نیاید:
    مردانش را ذلیل چو گرشاسب و روستم
    راعیش را رهی چو بلیناس و دانیال .

    ناصرخسرو.

    بائس
    مردی که به وی سختی یا بلیتی یا درویشی رسیده باشد. (منتهی الارب ). سختی رسیده . (ربنجنی ).محتاج شونده و درویش . (غیاث ). فقیر که درخور ترحم است . آنکه به بلیتی دچار است . مرد بدحال از غایت فقر.
    بائیدن
    لازم بودن . بایستن . (آنندراج ).
    بابائی
    دعوی خودنمائی و کمال نمودن:
    بسکه موزونی بابائی مسلم داردت
    از مضامین خوش بابافغانی خوشتری .

    تاثیر (از آنندراج ).

    باباجعفر همدانی
    از مشایخ است . (تاریخ گزیده چ عکسی باهتمام برون ص 796).
    با
    باء. بی . (فا. وا. ابا). حرف دوم از حروف تهجی است و در حساب جمل و نیز حساب ترتیبی نماینده دو (2) باشد. رجوع به «ب » شود.
    بائش
    ناگاه بر زمین زننده .
  • دفعکننده و بازدارنده . گویند: بوش بائش ، برسبیل تاکید; یعنی غوغا. غوغای مردم . (از منتهی الارب ).
  • بائی روت
    شهر باویر درساحل من دارای 35 هزارتن جمعیت است و مصنوعات و ظروف سفالین دارد. لوئی دوم پادشاه باویر تآتری درین شهر برای نمایش آثار ریشار واگنر (1876 م .) بنا نهاد.
    باباایور
    دهی بدو فرسنگی شمالی دارنجان خواجه از بلوک سیاح فارس . (فارسنامه ناصری ج 2 ص 224).
    باباجعفری
    تیره ای از طایفه کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری .رجوع به کیومرسی شود. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).