متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 128 ]
30 از سخنان آن حضرت است به ابن عباس هنگامى كه او را به سوى زبير فرستاد تا او را پيش از جنگ جمل تشويق به اطاعت از خود و بازگشت كند
لاَ تَلْقَيَنَّ ؟ طَلْحَةَ ؟ فَإِنَّكَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ كَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ يَرْكَبُ اَلصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ اَلذَّلُولُ وَ لَكِنِ اِلْقَ ؟ اَلزُّبَيْرَ ؟ فَإِنَّهُ أَلْيَنُ عَرِيكَةً فَقُلْ لَهُ يَقُولُ لَكَ اِبْنُ خَالِكَ عَرَفْتَنِي ؟ بِالْحِجَازِ ؟ وَ أَنْكَرْتَنِي ؟ بِالْعِرَاقِ ؟ فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا قال ؟ السيد الشريف ؟ و هو أول من سمعت منه هذه الكلمة أعني فما عدا مما بدا يستفيئه : بازگشت دادن برگرداندن از فعل فاء كه به معناى رجع به كار گرفته شده است . در بعضى روايات به جاى ، تجده كالثور ، تلقه تلقه من الفيئة على كذا به كار رفته ، و به معناى او را بدين هيأت عجيب و غريب خواهى ديد .
عقص : كج ، منظور از عقص ثور دو شاخ گاو است عقص به فتح عين الفعل ، فعل متعدى است و عقص به كسر لازم است .
صعب : در اين جا به معناى چارپاى چموش و ناآرام به كار رفته است .
ذلول : رام ، در اختيار .
عريكه : صفت مشبّه فعيل به معناى مفعول است ، و « ة » آخر كلمه براى نقل معناى وصفى به اسمى به كار رفته . عرك در اصل معناى نرم شدن پوست با دباغى و جز آن معنى مىداده است .
عدا : گذشتن ، تجاوز كردن بدا : آشكار شد ، ظاهر گرديد .
[ 129 ]
از فرمايشات آن حضرت ( ع ) است كه به ابن عباس فرمود ، هنگامى كه او را به سوى زبير فرستاد ، تا او را پيش از جنگ جمل تشويق به اطاعت از خود و بازگشت كند .
« ابن عبّاس با طلحه ملاقات نكن چه اگر او را ملاقات كنى به صورت گاوى با شاخهاى كج و آماده حملهاش خواهى ديد .
[ او مشكلى را در پيش گرفته و مىپندارد كار آسانى است ] بر مركب چموشى سوار شده ولى او را نرم و راهوار مىداند امّا با زبير كه نرم خوتر است ديدار نما و به او بگو ، كه پسر دايىات پيام فرستاده مىگويد : مرا در حجاز مىشناختى و در عراق نمىشناسى ؟ چه شد كه از امرى چنين روشن روى برتافتى » ؟ سيد رضى ( ره ) در مورد جمله : « فما عدا ممّا بدا » اظهار نظر مىفرمايد : اول كسى كه از او اين جمله را شنيدهام على ( ع ) است .
پس از اين كه امام ( ع ) ابن عبّاس را از ديدار با طلحه به لحاظ مصلحتى كه خود مىدانست ، منع كرد ، دليل منع ملاقات را بيان داشت و فرمود كه اگر طلحه را ملاقات كنى او را به صورت گاوى با شاخهاى كج و تيز و آماده حمله خواهى ديد .
حضرت ، طلحه را به گاو تشبيه كرده و جهت مشابهت را ، شاخهاى كج او قرار داده است . عاريه آوردن لفظ شاخ كنايه از شجاعت ، و دلاورى طلحه است ، لفظ « عقص » براى بيان اين نكته است كه شجاعت ، قوت و نيرومندى موجب رام نبودن و در فرمان قرار نداشتن شده ، زمينه خود بزرگبينى و خودنگرى را براى مرد شجاع فراهم مىآورد . در عبارت حضرت دو استعاره به كار رفته است :
استعاره اول : با توجّه به شاخ كه وسيله دفاع حيوان است و چنان كه گاو با
[ 130 ]
شاخ از خود دفاع مىكند . مرد شجاع به اتكاى نيرومندى و اميد به پيروزى ، از خود دفاع مىكند و تسليم فرمان غير نمىشود .
در استعاره دوّم ، جهت استعاره اين است . چنان كه گاو به هنگام اراده كارزار شاخهاى خود را كج مىكند ، سرش را پايين مىاندازد ، متوجّه دشمن مىشود و همزمان بادى از دماغ خود خارج مىكند كه حاكى از گمان غلبه بر خصم و شدت غضب است و اين تصور كه حريف در مقابلش چيزى نيست .
بدينسان مشبّه يعنى طلحه در موضوع سخن ما چنين است .
امام ( ع ) مىدانست كه به هنگام ديدار ابن عباس ، طلحه چنين حالتى را به خود خواهد گرفت ، و خود را آماده كارزار نشان خواهد داد و به سبب خودبينى و غرور از اطاعت و فرمانبردارى سر باز خواهد زد . و اين تشبيه بسيار جالبى است .
احتمال ديگر در عبارت اين است كه وجه تشبيه ، پيچيدگى طلحه در افكار و انديشه ، و منحرف بودنش از طريق يارى دادن به حضرت مانند پيچيدگى شاخ گاو مىباشد ، در اين صورت ، امر عقلى ( پيچيدگى فكرى ) به امر حسّيى ( شاخ گاو ) تشبيه شده است .
بعضى ادّعا كردهاند كه طلحه پيش از جنگ احد ، خود بزرگ بين نبود ، اين غرور و تكبّر در آن روز بر وى عارض شد ، و به اين ابتلاى بزرگ دچار شد .
امام ( ع ) پس از منع ابن عباس از ديدار با طلحه ، دستور داد كه با زبير ملاقات كند ، و دليل اين امر را نرمخو بودن زبير دانست . و به طور استعاره لفظ « الين عريكة » را كنايه از خوش برخوردى و نيك خلقى آورده است .
در محاوره و گفتگو گفته مىشود : فلان شخص « ليّن العريكه » ( خوش خلق ) است هنگامى كه ديدار وى آسان باشد ، و رنج و جاذبه زيادى را طلب نكند . مانند پوست نرمى كه به آسانى تا مىخورد ، پيچيده مىشود .
مىگويند : فلان كس « شديد العريكه » ( بد خلق ) است هنگامى كه حالتى
[ 131 ]
ضد حالت فوق را از خود بروز دهد .
براى امير مؤمنان ( ع ) ، روشن بود كه زبير انعطافپذير است ، به همين دليل ابن عباس را امر كرد تا با وى ملاقات كند . چون خلق و خوى او را بخوبى مىدانست كه قابل جذب است ، به پند پذيرى و موعظه نزديك است ، و صله رحم را به ياد دارد .
امام ( ع ) نيكوترين نوع دلجويى را ، با يادآورى قوم و خويشى خود با وى به كار برد ، كه به نظر مىرسد ، موجب انگيزش ميل و پذيرش سرشتهاى سالم شود .
خداوند متعال از گفته هارون برادر حضرت موسى ( ع ) در برانگيختن عواطف آن جناب چنين نقل مىكند :
يَا ابنَ اُمِّ لاتَأخُذْ بِلِحيَتى وَ لا بِرَأسى يا ابنَ اُمِّ اِنَّ القَومَ اِستَضْعفوُنى [ 1 ] در اين دو آيه عبارت « يا ابن امّ » به كار رفته ، تا عواطف موسى برانگيخته شود و دل وى به دست آيد و با يادآورى حق برادرى توجّه حضرت موسى ( ع ) را به خود جلب كند . با هيچ عبارت ديگرى ممكن نبود هارون بتواند برادرش را رام كند .
درباره خويشاوندى امام ( ع ) با زبير ، بايد گفت كه ابو طالب وصفيّه مادر زبير از اولاد عبد المطلّب پسر هاشمند .
در شرح عبارت حضرت : « فما عدا ممّا بدا » « چه چيز سبب گرديد كه پس از موافقت مخالفت كردى » ابن ابى الحديد بيان داشته است كه « عدا » بمعنى « صرف » بازگشتن منصرف شدن و « من » بمعناى « عن » تجاوز كردن و دور شدن به كار رفته است . معناى جمله اين است كه ، چه چيز تو را از آنچه آشكار كردى منصرف كرد . يعنى آنچه تو را پس از اظهار بيعت ، و قبول اطاعت از انجام آن
[ 1 ] سوره طه ( 20 ) آيه ( 93 ) : اى پسر مادرم سر و محاسنم را به عنوان مجازات مگير مردم مرا دچار ضعف و ناتوانى كردند .
[ 132 ]
بازداشت چه چيز بود ؟ . با اين توضيح ابن ابى الحديد ضمير مفعولى از جمله « عدا » حذف شده است ، البتّه حذف ضمير مفعولى فراوان صورت مىگيرد . چنان كه در فرموده حق تعالى : وَ اسْئَلْ مَنْ اَرْسَلْنا قَبْلِكَ [ 2 ] ضمير از ارسلنا كه در اصل ارسلناه بوده افتاده است .
قطب الدّين راوندى براى اين فرموده حضرت دو معناى زير را بيان كرده است : 1 چه چيز تو را بازداشت از آنچه در مورد بيعت از خود ، پيش از اين حالت آشكار نمودى ؟
2 چه چيز تو را واداشت به تغيير ارادهاى كه براى انسانها پيش مىآيد .
توجّه به معنى دوّم مىفهماند كه مفعول دوّم فعل « عدا » كه محتواى سخن بر آن دلالت دارد حذف شده است . مفهوم عبارت با اين فرض چنين خواهد بود : چه چيز تو را از آنچه تصميم داشتى بركنار كرده ، سرگرمت ساخت ، و از اين كه برايت يارى كردن ما روشن بود ، بازت داشت .
ابن ابى الحديد بر قطب الدين اعتراض كرده و اظهار داشته است ، كه توجيه دوّم قطب الدّين نسبت به معنى اوّلى كه آورده . هيچ گونه برترى ندارد ، جز مفعول محذوفى كه آن هم نادرست و فاسد است . توضيح مطلب اين كه قطب الدّين فعل « عدا » را در هر دو توجيه به يك معنى « بازداشتن » گرفته و جمله « ممّا كان بدا منك » را در هر دو معنا يكسان تفسير كرده است با اين وصف تفاوتى ميان دو توجيه باقى نمىماند . اضافه فاسدى كه در تفسير قطب الدّين به نظر مىرسد اين است كه او مىپندارد فعل « عدا » متعدّى به دو مفعول است با اين كه تمام علماى نحو اين پندار را نادرست مىدانند .
به نظر شارح اشكال ابن ابى الحديد بيشتر به معناى اوّلى كه قطب الدّين راوندى نقل كرده مربوط است ، تا معناى دوّم به دليل اين كه « ما عدا » به معناى
[ 2 ] زخرف ( 43 ) آيه ( 45 ) : از فرستادگان پيش از خود بپرس .
[ 133 ]
« صرف و انصراف » به نظر ابن ابى الحديد ، و به معناى « منع » و بازداشتن به گمان قطب الدّين تفاوت زيادى ندارد ، هر چند معناى بازداشتن از معناى انصراف عمومىتر باشد .
ولى اعتراض ابن ابى الحديد بر راوندى ، كه ميان دو معنايى كه فرد اخير نقل كرده فرقى نيست ، وارد نيست زيرا معناى « بدا » در معناى اوّل قطب الدّين آن چيزى است كه براى مردم با توجه به بيعت زبير با امير مؤمنان ظاهر شده ، و در معناى دوّم « بدا » آن چيزى است كه براى زبير درباره يارى و فرمانبردارى آشكار شده است . مسلّم است آنچه از انسان براى غير آشكار شود با آنچه براى خود انسان از ناحيه خويش و يا ديگران ظاهر شود فرق دارد . منظور از افزونى بيفايده و فاسدى كه در اعتراض ابن ابى الحديد به قطب الدّين آمده « لفظ » مفعول دوم براى فعل « عدا » است . كه به نظر مىرسد اشتباه قلمى قطب الدّين و يا نسخهبردار باشد . تأييد اين مدّعا اين است كه قطب الدّين ، مفعول اول عدا « ك » را آشكار كرده ، تا تغييرى براى گفتهاش كه مفعول « عدا » حذف گرديده باشد .
نظر شارح درباره وجوهى كه در تفسير فرموده حضرت نقل شد ، اين است كه : هر چند شما احتمال بدهيد كه اين معانى تفسير عبارت امام ( ع ) باشد ، ولى هر كدام بنوعى از ظاهر سخن حضرت بدور است بدين توضيح كه : چون مدائنى فعل « عدا » را در تفسير كلام امام ( ع ) بر معناى حقيقى خود ، عدول و بازگشت ،
حمل كرده ، و جمله « ما بدا » را بر فرمانبردارى سابق زبير ، بنابر اين ناچار شده است كه « من » را به معناى « عن » بگيرد ، تا فعل « عدا » معناى عدول و بازگشت بدهد .
« من » را به معناى عن گرفتن خلاف ظاهر معناى جمله است .
قطب الدّين راوندى هم فعل « عدا » را به معناى منع عاقّ و شغل گرفته و « ما بدا » را بر فرمانبردارى پيشين زبير در مورد بيعت با آن حضرت حمل كرده است .
در توجيه قطب الدّين جز اين كه « من » را به معناى « عن » بگيريم ، درست نيست .
[ 134 ]
حق اين است كه فعل « عدا » به معناى تجاوز و گذشتن و « من » براى بيان جنس است ، معناى گفتار حضرت چنين مىباشد ، كه چه چيز تو را از امورى كه بعدها برايت آشكار شد ، از بيعت با ما دور ساخت . با اين توجيه ، الفاظ را از معناى اصلى و قراردادىشان دور نكرده و استوارى و زيبايى سخن نيز حفظ شده است .
امام صادق ( ع ) از پدرش و او از جدّش روايت كرده كه از ابن عباس درباره اين مأموريت پرسيدم . گفت امام مرا پيش زبير فرستاد . هنگامى كه پيام حضرت را ابلاغ كردم ، او جز اين جمله « ما همان چيزى را كه على ، طالب است خواهانيم » پاسخى نداد . گويا نظرش سلطنت بود . بازگشتم و جواب او را به امير مؤمنان ( ع ) خبر دادم .
به گونه ديگرى از ابن عباس در اين باره روايت نقل شده است . او گفت هنگامى كه پيام حضرت را به زبير ابلاغ كردم ، در پاسخ جز اين عبارت كه : من با ترس شديد بدان دل بستهام سخنى نگفت . از ابن عباس سؤال شد كه منظور زبير چه بود ؟ ابن عباس گفت معناى سخن او اين است كه من با ترس به امارت و حكومتى كه در دست شماست دلبستهام .
بعضى گفته زبير را بطريقى ديگر تفسير كرده اظهار داشتهاند ، منظور زبير اين است كه « من با ترس شديد درباره گناهم به آمرزش خدا دل بستهام . »