متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
96 از نوف بكالى نقل شده است كه گفت : شبى امير مؤمنان را ديدم كه از بستر خود بيرون آمده و به جانب ستارگان نظر مىكند و مىفرمايد :
أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ فَقُلْتُ بَلْ رَامِقٌ قَالَ يَا ؟ نَوْفُ ؟
طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِي اَلدُّنْيَا اَلرَّاغِبِينَ فِي اَلْآخِرَةِ أُولَئِكَ قَوْمٌ اِتَّخَذُوا اَلْأَرْضَ بِسَاطاً وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِيباً وَ ؟ اَلْقُرْآنَ ؟ شِعَاراً وَ اَلدُّعَاءَ دِثَاراً ثُمَّ قَرَضُوا اَلدُّنْيَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ ؟ اَلْمَسِيحِ ؟
[ 497 ]
يَا ؟ نَوْفُ ؟ إِنَّ ؟ دَاوُدَ ع ؟ قَامَ فِي مِثْلِ هَذِهِ اَلسَّاعَةِ مِنَ اَللَّيْلِ فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لاَ يَدْعُو فِيهَا عَبْدٌ إِلاَّ اُسْتُجِيبَ لَهُ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِيفاً أَوْ شُرْطِيّاً أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ وَ هِيَ اَلطُّنْبُورُ أَوْ صَاحِبَ كُوبَةٍ وَ هِيَ اَلطَّبْلُ وَ قَدْ قِيلَ أَيْضاً إِنَّ اَلْعَرْطَبَةَ اَلطَّبْلُ وَ اَلْكُوبَةَ اَلطُّنْبُورُ بكالى ، به كسر باء : منسوب به بكاله نام روستايى از روستاهاى يمن است رامق : ناظر ، بيدار عريف : كسى كه با مأمور دولت همكارى مىكند و راز مردم را به او مىگويد « اى نوف خوابى يا بيدار ؟ عرض كردم : يا امير المؤمنين بيدارم . فرمود : اى نوف خوشا به حال پارسايان دنيا كه به آخرت دل بستهاند ، آنان كسانى هستند كه زمين را فرش ، و خاك زمين را بستر ، و آب آن را نوشيدنى گوارا قرار داده و قرآن را پيراهن و دعا را جبّه خويش ساختهاند ، و به اين ترتيب به روش حضرت مسيح ( ع ) دنيا را از خود دور كردند .
اى نوف ، داوود در اين وقت شب از جا بلند شد و گفت : اين ساعتى است كه در آن ساعت بندهاى درخواست نمىكند مگر اين كه روا مىگردد . جز آن كسى كه عشر بگير ، يا خبرچين حكومتيان ، گزمه و فراش حكومتى ، يا نوازنده ساز ( تار و تنبور ) و يا دهل زن باشد » . ( بعضى گفتهاند : عرطبه يعنى دهل ، و كوبه يعنى تار و ساز ) . بيرون رفتن امام ( ع ) در آن وقت به همان جهت است كه از حضرت داوود ( ع ) نقل كرده است و نيز از آنرو كه وقت آزادى است براى توجه و انديشيدن درباره آفرينش آسمانها و آراستگى آنها ، سپس پارسايان در دنيا را با شش ويژگى به منظور پيروى ديگران از آنان معرفى فرموده است :
[ 498 ]
1 زمين را فرش خود قرار دادهاند .
2 خاك زمين را بستر خود قرار دادهاند .
3 آب زمين را شربتى گوارا دانستهاند ، و اينها از لوازم پارسايى آن افراد در برخوردارى از دنيا و چشم پوشيدن با ميل و رغبت از آن است .
4 قرآن را شعار ( جامه زيرين ) خود ساختهاند .
5 دعا و درخواست را دثار ( لباس روپوش از قبيل جبّه و عبا ) قرار دادهاند لفظ : شعار [ 37 ] را براى قرآن از آنرو استعاره آورده است كه آنان پيوسته در حال آموزش آن و درك مقاصد قرآنند همانند لباس زيرين كه همراه بدن است . و لفظ دثار را از آن جهت استعاره آورده است براى دعا ، كه آنان خود را به وسيله دعا از عذاب خدا و سختيهاى وارد بر ايشان نگه مىدارند ، همان طورى كه شخص به وسيله لباس روپوش از سرما و امثال آن خويشتن را حفظ مىكند .
6 بريدن آنان از دنيا ، يعنى آنان با اين ويژگيها دنيا را با كمترين مقدار نياز هم چون حضرت مسيح ( ع ) از خود جدا ساختهاند .
و به پاخاستن آن بزرگوار در نيمه دوّم شب از آن جهت بود كه در آن هنگام اميد اجابت دعا مىرود به دليل اين كه نفس انسانى از سرگرمى به كارهاى محسوس روزانه فارغ است و پس از خواب ، توجه فراوان به آستان ربوبى دارد و آماده پذيرش الطاف خداوندى است ، و امّا آن افرادى را كه استثنا فرموده است به خاطر ارتباطشان با گناه است كه دلهاشان را از قبول رحمت پروردگار باز مىدارد .
[ 37 ] شعار ، در لغت لباس زير و پيراهن زيرپوش را گويند در اينجا كنايه از انس با قرآن در خلوتهاست م .