جستجو

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

69 از خبر ضرار بن ضمره ضبّائى است هنگامى كه پيش معاويه آمد ، و معاويه ، راجع به امير المؤمنين ( ع ) از او پرسيد . گفت : گواهى مى‏دهم كه در بعضى جاهايى كه عبادت مى‏كرد ، او را ديدم ، هنگامى كه شب پرده‏هاى تاريكى را گسترده ، و او در محراب عبادت ايستاده بود ، محاسنش را روى دست گرفته و بر خود مانند مارگزيده مى‏پيچيد ، و همچون غم رسيده‏اى مى‏گريست و ( در باره ) دنيا مى‏فرمود : يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي أَ بِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ لاَ حَانَ حِينُكِ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لاَ حَاجَةَ لِي فِيكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلاَثاً لاَ رَجْعَةَ فِيهَا فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ آهِ مِنْ قِلَّةِ اَلزَّادِ وَ طُولِ اَلطَّرِيقِ وَ بُعْدِ اَلسَّفَرِ وَ عَظِيمِ اَلْمَوْرِدِ [ 469 ] ضباء : تيره‏اى از اولاد قهر بن مالك بن نضر بن كنانه بود . سدول ، جمع سدل : چيزى كه بر كجاوه آويزند . تململ : بر خود پيچيدن از شدّت درد و اندوه . سليم : مارگزيده . وله : غم زياد . « اى دنيا اى دنيا از من دور شو . آيا خود را به من مى‏نمايانى ؟ و خواهان من هستى ؟ آن هنگام نزديك مبادا هيهات مرا به تو نيازى نيست شخص ديگرى را بفريب من تو را سه طلاقه كرده‏ام كه از آن راه بازگشتى نيست پس زندگانى تو كوتاه و ارزش تو اندك و آرزوى تو ناچيز است . آه از كمى توشه ، و درازى راه و دورى سفر و سختى منزلگاه » . اين مرد [ ضرار ] از اصحاب امام ( ع ) بود . وقتى كه پس از شهادت آن حضرت بر معاويه وارد شد ، معاويه به او گفت : على را براى من توصيف كن . او گفت : مرا از اين كار معاف بدار . معاويه گفت : به خدا سوگند كه بايد اين كار را بكنى ، اين بود كه ضرار اين مطالب را گفت ، معاويه به قدرى گريست كه ريشش از اشك چشم تر شد . على ( ع ) دنيا را به صورت زنى مى‏ديد كه خود را آراسته و طورى خود را بر او عرضه مى‏كند تا به وصالش برسد در حالى كه براى وى [ على ( ع ) ] ناخوشايند بود . پس امام ( ع ) خطاب به او ، چنين مى‏گفت : و اليك : از اسماء افعال است يعنى : دور شو ، و عنّى متعلّق به چيزى است كه معناى فعل را دارد . و استفهام امام ( ع ) در عبارت : آيا خود را به من مى‏نمايانى ، و خواهان من هستى ؟ استفهام انكارى و نيز نوعى بى‏ارزش ساختن دنيا و دور شمردن موافقت خود با خواسته آن است . و لا حان حينك يعنى : آن وقت نزديك مباد يعنى هنگام فريب خوردن من [ 470 ] از تو و اين كه تو مرا گول بزنى . عبارت : هيهات يعنى آنچه را تو از من مى‏خواهى بسيار دور است . آنگاه امام ( ع ) او را امر به فريفتن ديگرى كرده است ، كنايه از اين كه دنيا چشم طمعش را از او ببرد ، نه آن كه مقصود امام ( ع ) اين باشد ، ديگران را بفريبد ، اين سخن مانند آن است كه به فريبنده‏اش وقتى كه از فريب او اطّلاع يافته است بگويد : ديگرى را فريب بده ، يعنى فريب تو در من اثر نمى‏كند . آنگاه مانند يك همسر ناراضى ، در حالى كه از او بيزار است ، دنيا را مخاطب مى‏سازد ، و به او اطّلاع مى‏دهد كه از او بى‏نياز است . سپس طلاق سه باره او را عنوان مى‏كند تا جدايى او را مورد تأكيد قرار دهد با اين عبارت : لا رجعة فيها ( راه برگشتى نيست ) و اين جمله كنايه از نهايت نارضايتى است و طلاق دنيا را به خاطر توجه امام ( ع ) به زيانبخش بودن آن كه همان زيبايى و جلوه آن باشد ، مورد تأكيد قرار داده است . و بعد به عيبهايى اشاره فرموده است كه به خاطر آن معايب از او ناراضى بوده و طلاقش داده است . و آنها عبارتند از كوتاهى زندگانى ، يعنى مدّت زندگى در دنيا ، و كمى ارزش ، يعنى كمى ارزش و جايگاه آن در نظر امام ( ع ) و بعد ، ناچيزى آرزويى كه از دنيا مى‏رود . سپس از چند چيز ناليده است : 1 از كمى توشه در سفر الى اللّه ، و قبلا روشن شد كه توشه همان تقوا و اعمال شايسته است ، و روش عارفان در ناچيز شمردن اعمال خود چنين است . 2 درازى راه و طريق الى اللّه ، و چيزى در نزد عقل درازتر از نامتناهى نيست . 3 دورى سفر ، به دليل دورى نتيجه و سرانجام كار و نامتناهى بودن آن . 4 سختى منزلگاه ، و نخستين منزلگاهها مرگ است ، و بعد از آن عالم برزخ سپس قيامت كبرا . و خدا يار و ياور است . علاوه بر چهار مورد فوق ، عبارت : و خشونة المضجع ، يعنى ناهموارى قبر ، [ 471 ] نيز روايت شده است .