متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 655 ]
20 از خطبههاى آن حضرت است
فَإِنَّ اَلْغَايَةَ أَمَامَكُمْ وَ إِنَّ وَرَاءَكُمُ اَلسَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا يُنْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ « محققاً پايان كار پيش روى شماست و قيامت يا مرگ در پى شماست و شما را مىراند . سبك شويد ( باد گران را بيفكنيد ) تا ملحق شويد ( به كاروان برسيد ) چه تحقيقاً اوّلشان را در راه داشتهاند تا آخرين شما به آنها ملحق شوند و يكباره به قيامت در آيند » سيّد رضى در توصيف اين سخن امام ( ع ) گفته است كه اين كلام امام ( ع ) اگر با هر سخنى غير از سخن خدا و رسول مقايسه شود از آن برتر خواهد بود و از آنها به صورت مشخصى پيشى خواهد گرفت . مثلاً از همين فرموده امام ( ع ) تخفّفوا تلحقوا كلامى كوتاهتر و پر معناتر شنيده نشده است . ژرفاى آن از هر سخنى بيشتر است . اين جمله تشنگى ( هر تشنهاى ) را بر طرف مىكند . من در كتاب خصايص ،
به عظمت ارزش و برترى بيان آن اشاره كردم .
من مىگويم ( شارح ) شك نيست كه اين كلمات با وجود كوتاهى و كمى الفاظ داراى معانى نيك و مشتمل بر مواعظ نيكو و حكمت عالى مىباشد و
[ 656 ]
داراى چهار جمله است .
جمله اوّل : انّ الغاية امامكم
بايد دانست كه هدف از ايجاد خلق اين است كه عبادت خدا كنند چنان كه خداوند فرموده است : وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِنْسَ اِلاّ لِيَعْبُدُونَ [ 1 ] و مقصود از عبادت اين است كه انسان به حضرت حق متّصل شود و با بالهاى كمال در باغهاى بهشت با فرشتگان مقرّب پرواز كند . اين همان هدف مطلوب و مقصود انسان است كه وظيفه دارد حقيقتاً به آن توجّه كند اگر سعى كافى و وافى داشته باشد بدان دست مىيابد و در بهشت نعيم رستگار مىشود و اگر در طلب آن كوتاهى كند به راههاى انحرافى مىافتد و بدان نمىرسد ، به يقين مىدانى كه درهاى جهنّم از دو سوى پل صراط باز است و انسانهاى منحرف در آن سقوط مىكنند و اين پايان كار آنهاست كه با ديگران به جهنم وارد مىشوند .
با توضيح فوق روشن شد كه مقصود هر انسان پيش روى اوست كه به سوى آن حركت مىكند و بازگشت انسانها به آنجاست .
جمله دوّم : و انّ ورائكم السّاعة تحدوكم .
مقصود از ساعت در اين عبارت قيامت صغراست كه منظور از آن حتمى بودن مرگ است . دليل اين كه قيامت صغرا در پشت سر قرار دارد آن است كه انسان طبعاً از مرگ نفرت دارد و از آن فرارى است و به حسب عرف و عادت چيزى كه انسان از آن فرار مىكند در پشت سر قرار مىگيرد و چون مرگ از وجود انسان تأخّر دارد و سرانجام انسان را در مىيابد پشت سر بودن مرگ و پيوستن آن به انسان تأخّر عقلى است ولى تشبيه شده است به چيزى كه
[ 1 ] سوره ذاريات ( 51 ) : آيه ( 56 ) : و ما جنّ و انس را نيافريديم مگر براى عبادت .
[ 657 ]
تأخّر حسّى دارد ناگزير لفظ وراء كه بيانگر جهت حسّى است به طور استعاره به كار رفته است .
امّا اين كه مرگ براى انسان آواز مىخواند بيان كننده اين حقيقت است كه چون آواز خواندن ، آرام و آهسته شتران را به پيش مىراند يادآورى مرگ و شنيدن نداى مناديان آن انسانها را مضطرب و ناراحت كرده و آنان را آماده مرگ و حركت به سوى لقاء اللّه مىكند . بدين طريق انسان همان گونه كه شتر به وسيله آواز ،
راههاى دور و سخت را مىپيمايد ، وى نيز راههاى آخرت را مىپيمايد .
بدين گونه تذكّر ، مرگ به آواز خوانى ساربان تشبيه شده است .
جمله سوم : تخفّفوا تلحقوا
پس از آن كه امام ( ع ) انسانها را توجّه مىدهد به اين كه هدف در پيش و مرگ در پشت سرشان است متذكّر مىشود كه سبقت گيرندگان به سوى هدف كسانى هستند كه در سفر آخرت به رضوان خدا برسند و چنان كه مىدانى قطع علايق و سبكبار بودن در سفر سبب سبقت گرفتن و رسيدن به پيشينيان است .
بدين گونه امام ( ع ) با دو كلمه انسانها را امر مىكند كه براى رسيدن به مقصد سبكبار باشند .
كلمه اوّل اين است كه « سبكبار باشيد » . سبكبار بودن كنايه از دستور دادن به زهد حقيقى است كه قوىترين وسيله قرب به حضرت حق است .
و زهد عبارت است از كنار گذاشتن هر چيزى كه انسان را از توجّه به قبله حقيقى باز مىدارد و دورى از فرو رفتن در ماديّات دنيا و جاذبههاى آن ،
و دور ساختن هر چه غير از حق متعال و موجب خوددارى از ايثار است .
اين حالت سنگينيها و بارهاى گرانى را كه مانع از صعود و رسيدن به درجات خوبان است سبك مىكند ، آن بارهاى گرانى كه باعث داخل شدن به وادى هلاكت مىشود .
[ 658 ]
اين فرموده امام ( ع ) در معناى شرط و به صورت استعاره كنايهاى آمده است .
كلمه دوم اين است كه : « تا به مقصود برسيد » . اين كلمه اجزاى شرط است ، با اين توضيح كه اگر سبكبار شويد خواهيد رسيد . و مقصود از « تلحقوا » رسيدن به درجات سابقين يعنى اولياى خداست كه به جايگاه عزّت حق رسيدهاند . ملازمه ميان سبكبار بودن و رسيدن به سابقين قبلاً توضيح داده شد .
چون در بخشش الهى بخلى نبوده و از آن ناحيه كوتاهى قابل تصوّر نيست .
چنان كه توضيح داده شد زهد حقيقى نيز قوىترين سبب سلوك الى اللّه است ، پس هر گاه نفس انسان آمادگى دورى جستن از غير خدا را پيدا كند و براى كسب نور به ذات كبريايى او توجّه كند آنچه استعداد كسب فيض را پيدا كرده باشد بدان دست مىيابد و به درجات سابقين مىرسد و به ساحل عزّت پروردگار و جاى امن او وارد مىشود .
جمله چهارم : فانّما ينتظر باوّلكم آخركم
يعنى آنها كه قبلاً از دنيا رفتهاند در قيامت كبرا انتظار مرگ و آمدن ديگران را دارند . از اين جمله اين گونه مىتوان برداشت كرد كه چون نظر عنايت الهى به خلق يكسان است و منظور از برپايى قيامت در مورد انسانها وصول به ساحت عزّت حق مىباشد كه نهايت كمال وجودى انسانهاست ، لذا امام ( ع ) طلب عنايت الهى مردم را كه كمال وجودى آنهاست تشبيه كرده است به انتظار مردمى كه مايلند همگى ، آنها كه جلوتر رفتهاند و آنها كه عقب ماندهاند ، به هم برسند بنابراين لفظ « انتظار » به عنوان استعاره براى طلب عنايت الهى به كار رفته است ،
و چون در اين جا انتظار مردم را براى رسيدن به عنايت حضرت حق و حضور در قيامت لازم دانسته است آن را دليل تشويق مردم به سبكبارى و قطع علايق دنيوى قرار داده است و شكّى نيست كه اين انتظار براى صاحبان خرد كار معقولى است
[ 659 ]
كه آنها را به خدا توجّه مىدهد و از غير او باز مىدارد .
اين شرح آن چيزى است كه ما از رموز و اسرار اين كلامات دريافتيم .
كلام سيّد رضى ( ره ) براى ستايش اين كلمات و توجّه دادن عظمت قدر آنها كافى است .
سيّد رضىّ لفظ نطفه را در اين سخن براى آب زلال حكمت استعاره آورده است .