متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
200 سخنى است از آن حضرت
در ديدار با يكى از ياران به نام علاء پسر زياد حارثى دربارهى خانهى وسيعش ( 359 ) تو را اين سرا به چه كار آيد با اين همه گستردگى ؟ در حالى كه در آخرت بدان نيازمندترى آرى ، اگر بخواهى با امكانات همين خانه مىتوانى به آخرت دست يابى ، مثلا پذيراى ميهمانهايى باشى يا به صلهى رحم بپردازى و حقوقى را كه فراخور
[ 238 ]
چنين امكاناتى است ايفا كنى . آنك بدينوسيله به آخرت دست يافتهاى .
علاء حضرت را گفت : « اى امير مومنان ، اينك من در پيشگاه شما از برادرم عاصم شكوهاى دارم » .
فرمود : « او را چه شود ؟ » علاء پاسخ گفت : « عبايى پوشيده ، دنيا را يكسره وانهاده است » حضرت احضارش كرد و چون آمد ، فرمود :
« اى دشمنك جان خود ، آن پليد چنين منگت كرده است ، چرا به خانواده و فرزندانت رحم نمىكنى ؟ مگر پندارى كه خداوند با آن كه نعمتهاى پاكيزهاش را برايت حلال كرده است ، خوش ندارد كه از آن طرفى ببندى ؟ تو در قبال خدا ناچيزتر از چنين پندارهايى » عاصم گفت : « اى امير مومنان ، اين شمائى با همين جامهى خشن و خوراكى چنين سخت ؟ » مولا فرمود :
« واى بر تو من نه چونان تو باشم ، چرا كه خداوند بر رهبران حق رقم زده است كه خود را با مردم تهى دست برابر نهند ، مبادا كه تهى دست را اندوه فقرش توانفرسا شود »