جستجو

و من خطبة له ع يحمد

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

191 و از خطبه‏هاى آن حضرت است ستايش خداى را ، كه سپاس او آشكار است در آفريدگان ، سپاهش چيره است و پرتوان . بزرگى او بس بلند است و بيكران . او را مى‏ستايم بر پيوسته نعمتهايش و بزرگى بخششهايش . خدايى كه بردبارى او فراوان است ، و بخشود ، و داد كرد در آنچه حكم فرمود ، و مى‏داند آنچه آيد ، و آنچه بود . پديد آورنده آفريدگان به دانش ، و آفريننده آنان از روى بينش ، بى پيروى كردن و آموختن ، و نه نمونه‏اى از سازنده‏اى دانا را به كار بردن ، و نه مرتكب خطايى شدن ، و نه با حضور و مشورت گروهى آفريدن ، و گواهى مى‏دهم كه محمّد ( ص ) بنده او و فرستاده اوست . او را بر انگيخت حالى كه مردم در گرداب نادانى شناور بودند و در لجه سرگردانى گاه زير و گاه زبر . هلاكت ، آنان را مهار كرده و راهبر ، و دلهاشان را قفل گمراهى ، استوار بر در . [ 209 ] بندگان خدا شما را سفارش مى‏كنم به پرهيزگارى و ترس از خدا ، كه پرهيزگارى حقّ خداست بر شما ، و موجب حقّ شما شود بر خدا ، و اين كه از خدا يارى خواهيد در پرهيزگارى ، و از پرهيزگارى و يارى جوييد در گزاردن حقّ حضرت بارى ، كه پرهيزگارى امروز سپر و پناهگاه است ، و فردا بهشت را راه است . راه آن آشكار است و رونده راه سود بردار ، و امانتدار 1 آن ، نيكو نگهدار . پرهيزگارى پيوسته خود را نموده 2 است بر مردمان ، چه گذشتگان و چه ماندگان ، به خاطر نياز آنان در فردا 3 بدان . روزى كه خدا آنچه را آشكار كرد بازگرداند ، و آنچه داد بستاند ، و در آنچه بخشيد مؤاخذت راند . پس چه اندكند آنان كه پرهيزگارى را پذرفتارند ، و بار آنان را چنانكه بايد بر مى‏دارند . آنان اندكند در شمار ، و ستوده پروردگار ، كه فرمايد : « و اندكى از بندگان منند سپاسگزار 4 . » پس گوشهاى خود را به تقوا فرا داريد ، و به جد روى بدان آريد ، و از هر چه خلاف تقوا بود دل بكنيد و تقوا را دلخواه خود شماريد . خود را با پرهيزگارى بيدار داريد ، و روز خود را با آن به سر آريد . پوشش دل خويشش نماييد ، و گناهان خود را با آن بشوييد و بزداييد ، و بيماريهاى را با آن درمان سازيد ، و بدان به پيشباز مرگ تازيد و پند گيريد از آن كس كه آن را تباه كرد ، و مبادا از شما پند گيرد ، آن كس كه گردن در حلقه تقوا در آورد . هان پرهيزگارى را بپاييد 5 ، و از آن براى خود پاييدن خواهيد ، و از دنيا پاك مانيد و بر كنار ، و آخرت را شيفته ديدار . آن را كه تقوا فراز برده فرود مياريد ، و آن را كه دنيا بالا برده بلند مشماريد . به برق درخشنده دنيا خيره مشويد ، و سخن ستاينده دنيا را مشنويد ، و بانگ آن كس را كه به دنيا مى‏خواند پاسخ مدهيد ، و از تابش آن روشنى مخواهيد ، و فريفته كالاهاى گرانمايه آن مگرديد ، كه برق آن بيفروغ است و سخنش دروغ . مالهايش ربوده است و كالاهايش دستخوش ربودن بوده . آگاه باشيد كه دنيا چون چاروايى است 6 پرستيز ، سركش و با جست و خيز ، و دروغگويى خيانتكار ، و حقّ نشناس سپاس ندار و ستيهنده حيله‏گر و كجرو از راه به در . شيوه‏اش دگرگونى ، سختى فشارش لرزاننده ، و عزّتش [ 210 ] زبونى ، و جدّ آن لاغ 7 ، و بلندى آن مغاك ، خانه ربودن و بردن و غارت و هلاك . مردم آن در سختى ، در مسير مرگ بر پا ، به آن يك رسنده و از ديگرى جدا 8 ، مردم در راههايش سرگردان ، گريزگاهايش ناپيدا بر اين و آن . خواسته آن موجب نوميدى و زيان . پناهگاهايش آنان را به دشمن سپرده ، و خانه‏هايش آنان را از خود برون رانده ، و چاره‏انديشى‏ها ناتوانشان گردانده . چنانكه از آنان ، يا رها شده‏اى است خسته 9 ، يا كشته‏اى سر از تن گسسته و يا سر بريده‏اى اندام گسيخته و يا خونى بر زمين ريخته ، و يا پشت دست گزنده ، و يا دست بر هم زننده ، و يا سر ميان دو بازو نهاده پشيمان ، و يا خود را بر آنچه انديشيده سرزنش كنان ، و يا از تصميمى كه گرفته رويگردان . حالى كه چاره و تدبير پشت كرده است ، و مرگ ، ناگهانى و گريبانگير روى آورده است « و جاى گريزى نمانده 10 ، » و چه دور است دور . آنچه درگذشت ، درگذشت ، و آنچه رفت سپرى گرديد ، و جهان چنانكه خود مى‏خواست به پايان رسيد « پس نگريست بر آنان آسمان و زمين و نبودند از مهلت دادگان 11 . »