جستجو

و من خطبة له ع يحمد

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 561 ] 233 خطبه‏اى از آن حضرت ( ع ) ستايش خداوندى را كه ستايش او در آفريدگانش منتشر است و لشكرش پيروز است و متعالى است عظمتش . سپاس مى‏گوييم به سبب نعمتهاى دمادم او و بخششهاى بزرگ او . خداوندى كه بردباريش بسيار است و در مى‏گذرد و مى‏بخشايد . در هر چه داورى كند به عدالت داورى كند و به آنچه گذشته است و مى‏گذرد ، آگاه است . پديدآورنده موجودات است به علم خود و آفريننده آنهاست به حكمت خود . بى‏آنكه به كسى اقتدا كند يا از كسى بياموزد ، يا از نمونه كار صانع حكيمى بهره‏مند گردد و بى‏آنكه مرتكب خطايى شود يا با جماعتى مشورت نمايد و شهادت مى‏دهم كه محمد بنده او و پيامبر اوست . او را مبعوث داشت در حالى كه ، مردم در گرداب جهالت و گمراهى گرفتار بودند و بر امواج حيرت سرگشته . افسارشان به دست مرگ و تباهى بود ، به هر جا كه مى‏خواست مى‏بردشان و بر دلهاشان قفلهاى ضلالت زده بود . اى بندگان خدا ، شما را به ترس از خدا سفارش مى‏كنم كه تقوا حق خداست بر شما و حق شما را بر خدا سبب شود . از خداى يارى جوييد كه به تقوايتان يارى دهد و از تقوا مدد خواهيد كه حق پروردگارتان را بگزاريد . امروز ، تقوا براى شما سپر است و پناهگاه و فردا راهى است كه شما را به بهشت مى‏رساند . راه تقوا راهى روشن است كه هر كه در آن راه رود سود برد . و آنكه امانت‏دار تقوا است نگه دارنده تقوا است . تقوا همواره خود را بر امتهاى گذشته و امتهاى برجاى مانده به سبب نيازى ، كه روز رستاخيز بدان دارند ، عرضه داشته ، زيرا فردا ، خداوند آنچه را پديدار كرده بازگرداند و آنچه را داده باز ستاند و از آنچه بخشيده بازخواست نمايد . چه اندك‏اند كسانى كه پذيراى تقوا گشته‏اند و آنسان ، كه شايسته آن است بر خود هموار مى‏كنند . آرى ، شمار اينان اندك است و اينان همانهايند كه خدا در توصيفشان گفته است : « و اندكى از بندگان من سپاسگزارند . » ( 1 ) پس گوش به تقوى داريد و با كوشش تمام بدان روى نهيد ، ملازم آن شويد و آن را عوض و جانشين سازيد براى هر چه از دست داده‏ايد و در برابر مخالف اگر با تقوا موافق باشيد شما را كافى است . [ 563 ] به نيروى تقوا از خواب بيدار شويد و روزتان را با آن سپرى سازيد ، و شعار دل خود گردانيد . گناهانتان را با آب تقوا بشوييد و بيماريهايتان را درمان كنيد و با آن مرگ را به پيشباز رويد . از آنان كه تقوا را ضايع گذاشته‏اند عبرت گيريد و مبادا كه خود سبب عبرت كسانى شويد كه در فرمان تقوا هستند . هان ، در نگهداشت تقوا بكوشيد تا تقوا نيز شما را نگه دارد . از دنيا دورى گزينيد و شيفته و مشتاق آخرت باشيد . كسى را كه تقوا برافراشته ، پست مسازيد و آن را كه دنيا برافراشته ، بر ميفرازيد . چشم طمع به برق و باران دنيا مدوزيد و به سخن آن گوش مسپاريد . آنكه شما را به دنيا فرا مى‏خواند ، پاسخش مدهيد . از پرتو دنيا روشنى مخواهيد و فريب نعمتهاى گرانبهايش را مخوريد كه برقش بى‏باران است ، سخنش دروغ است ، ثروتهايش دستخوش غارت است و نفايس آن ربوده شده . بدانيد ، كه دنيا چونان روسپى زنى است كه چهره مى‏نمايد و بزودى چهره مى‏پوشد . يا چون توسنى است سركش كه كس را ركاب ندهد . دروغگويى است خيانتكار ، منكرى است كافر نعمت . ستيزه‏جويى است ، چون اشترى كه به راه نمى‏آيد ، كج مى‏رود و از راه دور مى‏افتد . سرشتش بى‏ثباتى و انتقال است از كسى به ديگر كس . قرارگاهش متزلزل و بيقرار است . عزّتش ذلّت است و جدّ آن هزل است ، بلنديش پستى است . جايگاه ربودن است و غارت و هلاكت . مردمش همواره رفتن را برپاى ايستاده‏اند تا به سوى مرگ رانده شوند . اگر به يكى مى‏رسند از ديگرى جدا مى‏افتند . راههايش همه سرگردانى و گريزگاههايش ، بى‏سرانجامى است و خواسته‏هايش به نوميدى كشنده . پناهگاههايش پناه جويان را تسليم دشمن كند و منازلش ساكنانش را بيرون افكند و چاره‏انديشيها ، ملولشان كرده . هر كه هست يا رها شده‏اى است مجروح يا گوشتى پوست بركنده يا جسدى است بى‏سر يا خونى است ريخته شده . يكى از پشيمانى دست به دندان گزد ، يكى از تأسّف دست بر دست زند ، يكى سر در گريبان برده و به سبب اعمالش خود را سرزنش كند و مى‏خواهد از عزم خود بازگردد . ولى چاره از دست شده و مرگ ناگهانى در رسيده است و « لات حين مناص » و جاى گريز نيست . هيهات ، هيهات ، از دست شد هر چه از دست شد و رفت آنچه رفت و دنيا آنگونه ، كه دلخواهش بود ، سپرى گرديد . « نه آسمان بر آنها گريست و نه زمين و نه به آنها مهلت داده شد . » 1