متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 166 ]
163
و از خطبههاى آن حضرت است
سپاس خدايى راست كه آفريننده بندگان است . و گستراننده زمين . و روان كننده آب در زمينهاى پست ، و روياننده گياه در بلنديها و دشتهاى فرازين . اوّل او را آغازى نيست ، و بقاى او سپرى ناشدنى است . او اوّل است هميشه و جاودان ، و پايدار است بىمدّت و زمان . پيشانيها براى او به خاك سوده است ، و لبها يگانگى او را ورد خود نموده . هنگام آفرينش هر چيز ، حدّى براى آن معيّن داشت تا خود بيحد نمايد ، و همانندى برايش نتوان انگاشت 1 . گمانها او را سنجيدن نتواند ، به حدّها و حركتها و اندامها و آلتها و گمان جز بدين وسيلتها چيزى را نداند . نگويند او كى بود ، و نه تا كى خواهد دوام نمود . پيداست و نگويند از چه عيان است . نهان است و نگويند در چه پنهان است ؟ كالبد نيست تا او را نهايتى بود . در پرده نيست تا فرا گرفته شود 2 . به همه چيز نزديك است نه بدانها چسبيده ، و از آنها دور است نه جدا و بريده ، بر او پوشيده نيست خيره نگريستن بندگان ، و نه بازگشتن لفظى بر زبان ايشان ، و نه نزديك شدنشان به پشتهاى و افتادن نگاهشان بر آن 3 ، و نه فراخ نهادن گامى در شبى سيهفام ، و نه در شامگاهى بىحركت و آرام كه ماه رخشان در آن برآيد و تاريكىاش را بزدايد ، و سرزدن آفتاب رخشان از پس آن ، با نهان گرديدن و برآمدن در آسمان ، و دگرگونى زمانها و روزگاران . از شب روى آرنده ، و روز رويگردان . پيش از هر نهايت و مدّت است كه در نظر آرند و مقدّم است بر هر چه در ضبط گيرند و شمارند . برتر از حدّى است كه پديد كنندگان حدّ براى او انگارند ، و اندازهها و قطرها كه براى او پندارند ، و جايگاهها كه در آن استوارش شمارند ، چه حدّ و اندازه ، آفريده او را شايسته است و به غير او منسوب و جز او را بايسته است . آنچه آفريد از مادّتى نبود كه ازلى است 4 ، و نه از نمونههايى كه ابدى است ، بلكه آفريد آنچه را آفريد ، و حدّ آن را بر پا داشت ، و صورت داد آنچه را داد ، و در نيكوترين صورتش نگاشت . هيچ چيز از فرمان او سر برنتابد ، و او از طاعت چيزى سودى نيابد .
علم او به مردگانى كه رفتهاند همچون علم او به زندگانى است كه ماندهاند ، و
[ 167 ]
علم او به آسمانهاى برين چون علم اوست به زمين فرودين .
از اين خطبه است :
اى آفريده راست اندام ، و پديده نگاهدارى شده در تاريكيهاى ارحام ، و در پردههايى نهاده و هر پرده بر ديگرى فتاده . آغاز شدى از آنچه برون كشيده شد از گل و لاى ، و نهاده شدى در آرامگاهى بر جاى ، تا مدّتى كه دانسته است و زمانى كه قسمت شده است 5 . در دل مادرت مىجنبيدى ، نه خواندن را پاسخى توانستى گفت ، و نه آوازى را توانستى شنفت . سپس از قرارگاهت بيرون كردند و به خانهاى درآوردند كه آن را نديده بودى ، و راههايى كه سود آن را نشناخته . پس چه كسى تو را راه كشيدن خوراك از پستان مادر نماياند ؟ و به هنگام نياز جايگاههاى طلب كردن و خواستن را به تو شناساند ؟ هيهات آن كه در وصف كردن خداوند شكل و اندام درماند ، صفت كردن آفريننده او را چگونه تواند ؟ و اگر او را بدانچه آفريدگان را بدان محدود كنند بشناساند ، از او دورتر ماند .