متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
162 خطبهاى از آن حضرت ( ع )
حمد باد خداوندى را كه آفريدگار بندگان است و گستراننده زمين است و روان كننده آبهاست به پستيها و روياننده گياهان است بر بلنديها .
اوليتش را آغازى نيست و ازليّتش را پايانى نيست . اول است بىهيچ زوالى ، باقى است بىهيچ مدتى . پيشانيها در برابر او بر خاكاند و لبها به ذكر وحدانيت او در جنبش .
به هنگام آفرينش ، هر چيزى را حدى معين ساخت تا خود از شباهت به آن دور ماند .
اوهام و گمانها او را به حدود و حركات و اعضا و آلات نتوانند سنجيد . در بارهاش نتوان گفت كه از چه زمانى بوده و تا چه زمانى خواهد بود . آشكار است و نتوان گفت كه از چه ، نهان است و نتوان گفت كه در چه . شبحى نيست كه پديد آيد و انحلال يابد .
در پردهاى نهان نيست كه در چيزى محاط شده باشد . نزديكيش به اشيا ، نه به چسبيدن به آنهاست و دوريش از اشيا ، نه به جدايى از آنهاست . نه نگريستن بندگانش بىآنكه پلك بر هم زنند ، از او پنهان است و نه باز گرديدن سخن بر زبانشان و نه نزديك شدنشان به تپه خاكى و نه آنگاه كه به تپهاى نزديك مىشوند و نه آنگاه كه در شبى خاموش گام برمىدارند و نه در شبى كه ماه تابان بردمد و پس از آن خورشيد نورانى سر برزند و نه طلوع و غروب پى در پى آنها و نه گردش زمانهاى
[ 381 ]
كوتاه و بلندش از آمدن شبى كه مىآيد و روزى كه مىرود . پيشى دارد بر هر نهايت و مدت و بر هر چه احصا شود يا در شمار آيد .
متعالى است از هر نسبت كه توصيف كنندگانش به او دهند و او را به صفاتى چون دارنده مقدار و نهايت و ستبرى موصوف دارند . يا بگويند كه در جايى مسكن گزيده يا در مكانى قرار يافته . حد و اندازه ، ويژه آفريدگان است و از صفات ديگران است . اشيا ، را از مبادى و نمونههاى ازلى نيافريده و بر نمونههاى ابدى خلق نكرده بلكه هر چه را كه آفريد ، حدى خاص براى آن قرار دارد .
و صورتشان بخشيد و صورتهايشان نيكو ساخت ، هيچ چيز را ياراى سرپيچى از فرمان او نيست و او از اطاعت آنها سودى نبرد . علم او به مردگان در گذشته چون علم او به زندگان برجاى مانده است . علم او بر آسمانهاى فرازين چون علم او به زمينهاى فرودين است .
از اين خطبه
اى انسان آفريده شده در حد اعتدال . اى آنكه در تاريكيهاى رحمها و در پردههاى تو بر تو نگهداريت كردهاند . آفرينشت از گل خالص آغاز شد و در قرارگاهى مطمئن جايت دادند . تا زمانى معلوم و تا مدتى كه بهره توست . در شكم مادر خود مىجنبيدى و به دعوت كس پاسخ نمىگفتى و آواز كسى شنيدن نتوانستى . سپس ،
تو را از قرارگاهت بيرون راندند . به سرايى آمدى كه هرگز آن را نديده بودى و راه رسيدن به منافع آن را نمىشناختى . پس چه كسى تو را به كشيدن غذا از پستان مادر راه نمود و به تو آموخت كه نيازها و خواستهايت را از كجا طلب كنى ؟ هيهات آنكه ،
در شناخت صفات كسى كه اندام و اعضا دارد ، ناتوان است ، از شناخت صفات آفريدگارش ناتوانتر است . و هر چه او را به صفات مخلوقاتش محدود كند ، از شناخت او دورتر گرديده است .