متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
( 254 )
149 گفتارى در بستر مرگ
اى مردم ، هر كسى از آن چه مىگريزد ، در همان گريزگاهش با آن رو در رو شود ، چرا كه اجل در گلو و گذرگاه نفس به كمين نشيند و گريز ، همانا در آغوش كشيدن باشد .
وه كه چه روزگارانى در پى گشودن راز نهفتهاش بودم ، اما خواست خداوند جز پنهان داشتنش نباشد . هيهات ، كه اين دانشى سر به مهر باشد .
اما وصيت من :
خداى را هيچ شريكى مگيريد ، و سنت محمد را كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد ضايع مگذاريد . اين دو استوانه و دو چراغ را بر پا و فروزان نگاه داريد كه ديگر سزاوار هيچ نكوهشى نباشيد ، مگر به پراكندگى دچار آييد . هر كدامتان بار گران خويش را بر دارد و بار ناآگاهان را سبك كند ، كه شما را پروردگارى مهربان ،
[ 167 ]
دينى استوار و رهبرى آگاه است .
ديروز ، شما را همراه بودم ، امروز مايهى عبرت شمايم ، و فردا ، براى هميشه از شما جدا شوم ، براى خود و شما آمرزش خدا را خواستارم .
اينك در اين پرتگاه ، اگر پاى جاى استوار بماند كه خوب ، اما اگر پاها بلغزيد نيز چه غم ؟ كه ما در زير شاخساران و در بستر بادها و در سايهى انبوهههاى ابرى كه در فضا گم شوند و اثرى از آنها در زمين نماند ، چند صباحى زيستن را فرصت يافتيم .
آرى ، واقعيت جز اين نيست كه من با تن خويش ، چندى همسايهتان بودم و ديرى نمىپايد كه از من جز كالبدى بىجان بر جاى نمىماند ، كه از پى دورانى تكاپو و سخنورى ، اينك آرام گرفته ، خاموشى گزيند . اميد كه همين آرامش و سكون و سكوت اندامهايم نيز شما را پندى ديگر باشد ، چرا كه اين ، پند پذيران را ، از هر منطق روشنگر و از هر گفتار شنيدنىاى پند آموزتر است .
شما را وداع مىگويم ، وداع مردى كه ديدارى ديگر را منتظر است . فردا است كه روزگارم را بشناسيد و رازهايم برون افتد و از پس آن كه خلاء وجودى مرا دريابيد و در جايگاهم ديگرى را ببينيد ، از من شناخت درستى بيابيد .