متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 69 ]
87
و از خطبههاى آن حضرت است
بندگان خدا همانا محبوبترين بنده نزد خدا ، بندهاى است كه خدا او را در پيكار نفس يار است ، بندهاى كه از درون ، اندوهش شعار است ، و از برون ترسان و بيقرار است . چراغ هدايت در دلش روشن است و برگ روز مرگش كه آمدنى است معيّن . مرگ دورنما را به خود نزديك ساخته ، و ترك لذّت را كه سخت است ، آسان شمرده ، و دل از هوس پرداخته . ديده ، و نيك نظر كرده . به ياد خدا بوده ، و كار بيشتر كرده . از آبى كه شيرين است و خوشگوار 1 ، و آبشخور آن نرم و هموار 2 ، به يك بار سير نوشيده و در پيمودن راه راست 3 كوشيده . جامه آرزوهاى دنياوى برون كرده ، دل از همه چيز پرداخته ، و به يك چيز 4 روى آورده . از كوردلان به شمار نه ، و پيروان هوا را شريك و يار نه . كليد درهاى هدايت گرديد ، و قفل درهاى هلاكت . راه خود را به چشم دل ديد . و آن را كه خاصّ اوست ، رفت و به چپ و راست ننگريد . نشانه راهش را شناخت ، و خود را در گردابهاى گمراهى غرقه نساخت ، و در استوارترين دستاويز و سختترين ريسمانها چنگ انداخت 5 . به حقيقت چنان رسيد كه گويى پرتو خورشيد بر او دميد . و خود را در فرمان خدا گذاشت و بر گزاردن 6 برترين وظيفهها همّت گماشت . چنانكه هر مشكلى كه پيش آيد ، باز نمايد و در آن نماند ، و هر فرعى را به اصل آن بازگرداند .
چراغ تاريكيهاست ، راهگشا در تيرگيهاست ، كليد درهاى بسته است ، و دشواريها را از پيش بردارد . راهنماى گمراهان است و در بيابان نادانىشان فرو نگذارد ، اگر سخن گويد شنونده را نيك بياگاهاند ، و اگر خاموش باشد خواهد تا از گزند ايمن ماند . بىريا طاعت خدا را گزيد 7 و خدايش خاصّ خود گردانيد . پس ، او گوهرهاى دين را كان است ، و كوهى است 8 كه زمين بدو از لغزش در امان است . داد را بر خود گماشته ، و نخستين نشانه آن اينكه هوى و هوس را از دل برداشته . حقّ را ستايد و كار بندد ، و كار نيكى نيست كه ناكرده گذاشته ، و در جايى گمان فايدتى نبرده جز كه به رسيدن بدان همّت گماشته . خود را در اختيار كتاب خدا نهاده ، و آن را راهبر و پيشواى خود قرار داده . هرجا كه گويد بار گشايد و هر جا كه فرمان دهد فرود آيد ،
[ 70 ]
و ديگرى كه دانشمندش دانند ، و بهرهاى از دانش نبرده ، ترّهاتى چند از نادانان ، و مايههاى جهلى از گمراهان به دست آورده ، دامهايى از فريب و دروغ گسترده . كتاب خدا را به رأى خويش تفسير كند ، و حقّ را چنانكه دلخواه اوست تعبير كند 9 . مردم را از بلاهاى سخت 10 ايمن دارد ، و گناهان بزرگ را ، آسان شمارد . در كارهاى شبههناك افتاده است و گويد : چون شبههاى باشد باز ايستم . در بدعتها آرميده است و گويد : اهل بدعت نيستم .
صورت او صورت انسان است ، و دل او دل حيوان . نه راه رستگارى را مىشناسد ، تا در آن راه رود ، و نه راه گمراهى را تا از آن باز گردد ، چنين كس ، مردهاى است ميان زندگان .
پس ، كجا مىرويد ؟ و كى باز مىگرديد ؟ كه علامتها برپاست . و دليلها هويداست . و نشانهها برجاست . گمراهى تا كجا ؟ سرگشتگى تا كى و چرا ؟ خاندان پيامبرتان ميان شماست كه زمامداران حقّ و يقينند .
پيشوايان دينند . با ذكر جميل 11 و گفتار راست قرينند . پس همچون قرآن ،
نيك حرمت آنان را در دل بداريد . و چون شتران تشنه كه به آبشخور روند ،
روى به آنان آريد .
مردم از خاتم پيامبران فرا گيريد 12 : « مىميرد از ما آن كه مىميرد ، و مرده نيست ، و مىپوسد آن كه مىپوسد و پوسيده نيست » 13 . پس مگوييد آنچه را نمىدانيد . كه بيشتر حقّ در چيزى است كه منكر آنيد . و آن را كه بر او حجّتى نداريد و آن منم معذور شماريد . آيا حكم قرآن را ميان شما جارى نداشتم و دو فرزندم را كه پس از من چراغ راه دينند و خاندان پيامبر را كه گوهران گزينند براى شما نگذاشتم 14 . رايت ايمان را ميان شما پا برجا كردم و مرزهاى حلال و حرام را برايتان جدا . از عدل خود لباس عافيت بر تنتان كردم . و با گفتار و كردار خويش معروف 15 را ميان شما گستردم ، تا بدانيد دادگر كيست و نيكوكار چه كسى است و با خوى خود شما را نشان دادم كه اخلاق گزيده چيست ، پس رأى خود را كار مبنديد در آنچه ديده ژرفاى آن را نتواند ديد و انديشه به كنه آن نتواند رسيد .
[ 71 ]
از اين خطبه است :
تا آنجا كه پندارنده گمان برد ، دنيا همچون شترى زانو بسته در اختيار فرزندان اميّه است تا شير آن را به مردم خورانند ، يا چشمهاى است بىآميغ كه مردم را به آبشخورش كشانند . نه تازيانهشان از مردم برداشته شود و نه شمشير آنان ، و آن كه چنين گمان برد ، دروغ پنداشته كه نه اين است و نه آن . ليك بهره آنان از خوشى زندگى چندان است كه لختى شيرينى آن را در كام مزند 16 و سپس به يكبار برونش اندازند .