متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
86 خطبهاى از آن حضرت ( ع )
اى بندگان خدا ، محبوبترين بندگان خدا در نزد او بندهاى است ، كه خدايش در مبارزه با نفس يارى دهد . پس اندوه را جامه ، زيرين خود سازد و خوف را پوشش رويين . چراغ هدايت در دلش افروخته است و براى روز مرگ خود توشهاى مهيا
[ 173 ]
كرده ، مرگى را كه ديگران دورش مىپندارند ، نزديكش انگاشته . تن به سختيها سپرده .
نگريسته و نيكو نگريسته ، خدا را ياد كرده و فراوان ياد كرده . از آبى گوارا كه راه آبشخورش سهل و آسان بوده ، سيراب گشته و با همان جرعه نخستين تشنگيش فرو نشسته است . راه هموار زير پاى كوفته را در پيش گرفته است . جامههاى شهوت و هوس از تن به در كرده و از هر غمى [ و همّى ] دل را بپرداخته جز غم دين . از زمرهاى كه به كوردلى موصوف بودهاند خود را به يك سو كشيده و از مشاركت اهل هوا و هوس دورى جسته است . كليد درهاى هدايت گرديد و قفل درهاى هلاكت و ضلالت . راه خود را بشناخت و در آن قدم نهاد و نشانههاى راه را بشناخت و از گردابهاى مهالك برست و به ساحل نجات رسيد . به استوارترين دستگيرهها و محكمترين ريسمانها چنگ زد .
به مرحلهاى از يقين رسيد كه چهره يقين را ، كه چون آفتاب تابان بود ، مشاهده كرد . خود را وقف برترين كارها ، يعنى فرمان خداوند ، ساخت تا هر وظيفه كه بر عهده اوست ، به انجام رساند و هر فرعى را به اصلش بازگرداند .
چراغ تاريكيهاست و روشن كننده راه ظلمت زدگان است و كليد هر كار فروبستهاى است و دفع هر معضلى . راهنماى گمشدگان است در بيابانهاى پهناور نادانى . اگر سخن گويد ، مىفهماند و اگر خاموشى گزيند از آن روست كه خواهد از شر بدان در امان ماند . از روى اخلاص عبادت كند ، خدا نيز او را خاص خود گرداند .
او يكى از معادن دين و كوههاى زمين است . خود را ملزم ساخته ، كه به عدالت رفتار كند و نخستين قدمش در اين راه ، دور ساختن هواهاى نفسانى است از خود .
حق را مىشناسد و به كارش مىبندد و هيچ كار نيكى را رها نمىكند تا آهنگ آن كند و هر چيز را ، كه در آن فايدتى پندارد ، قصد آن نمايد . عنان اختيار خود به كتاب خدا سپرده ، پس كتاب خدا به منزله رهبر قافله اوست ، كه هر جا بار افكند ، او نيز بار افكند و هر جا منزل كند ، او نيز منزل كند .
از ميان بندگان ، ديگرى است كه خود را دانشمند نامد و از دانش در او نشانى نيست . مشتى افكار جاهلانه از جاهلان و گمراهيهايى از گمراهان فرا گرفته ، بر سر راه مردم دامهاى فريب گسترده و سخنان باطل گويد و كتاب خدا را به رأى خود تفسير
[ 175 ]
كند و حقيقت را به مقتضاى هواى خويش به اين سو و آن سو متمايل سازد . مردم را از خوف و خطر قيامت ايمن گرداند و گناهان بزرگ را خوار مايه جلوه دهد . مىگويد :
چون امر شبهه ناكى پيش آيد ، توقف كنم ، ولى ، خود در آن مىافتد . مىگويد : از بدعتها كناره مىجويم و ، خود همواره با بدعتها دمساز است .
صورتش صورت انسان است و دلش دل حيوان . درگاه هدايت را نمىشناسد ،
كه بدان روى نهد ، آستان كورى و جهالت را نمىداند ، كه از آن رخ برتابد .
مردهاى است در ميان زندگان . پس به كجا مىرويد ؟ و كى بازگردانده شويد .
دليلها برپاست و نشانهها آشكار است و علامتها را نصب كردهاند . اين گمراهى و حيرانى تا چند ؟ و حال آنكه ، خاندان پيامبرتان كه زمامداران حقاند و اعلام دين و زبان راستين ، در ميان شما هستند . آنان را حرمت داريد ، همانگونه ، كه قرآن را حرمت بايد داشت و چون تشنه كامان كه به آب مىرسند از سرچشمه فيض ايشان سيراب شويد .
اى مردم ، اين سخن از پيامبرتان ( صلى اللّه عليه و آله ) فراگيريد ، كه فرمايد : به ظاهر مرده است از ما آنكه مىميرد ، ولى در حقيقت نمرده است و ، بظاهر پوسيده شود از ما آنكه پوسيده شود و بواقع پوسيده نشده است . چيزى را كه نمىدانيد مگوييد . زيرا بيشترين حق ، آن چيزهايى است كه انكارش مىكنيد . و معذور داريد كسى را يعنى مرا كه شما را بر او حجت و دليلى نيست . آيا من در ميان شما به « ثقل اكبر » [ يعنى قرآن ] عمل ننمودهام ؟ آيا « ثقل اصغر » [ يعنى عترت ] را در ميان شما نگذاشتم ؟ رايت عدالت را در ميان شما برافراشتم و بر حدود حلال و حرام آگاهتان كردم و از عدالت خويش جامه عافيت بر تنتان پوشاندم و معروف را با گفتار و كردارم ، در ميان شما ، گسترش دادم و اخلاق كريمه را با رفتار و منش خود به شما نشان دادم . و در چيزى كه بصيرت به ژرفاى آن نمىرسد و فكر و انديشه را بدان راه نيست ، رأى خود ابراز نداريد .
[ 177 ]
و هم از اين خطبه پندارندهاى مىپندارد ، كه دنيا چون اشترى است زانوبسته ، كه رام بنى اميه است ،
سود خود را به آنان مىدهد ، يا چشمهاى است زلال كه صافش را به كام آنان مىريزد .
و هرگز تازيانه و شمشيرشان از سر اين امت برداشته نشود . اين پندارى دروغ است .
انگشتى عسل است كه بر دهان آنها نهاده ، اندكى كامشان را شيرين سازد و سپس همهاش را تف مىكنند .