جستجو

و من خطبة له ع في استنفار الناس إلى أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج و فيها يتأفف بالناس و ينصح لهم بطريق السداد

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 35 ] 34 و از خطبه‏هاى آن حضرت است كه مردم را براى پيكار با شاميان برانگيزانده است نفرين بر شما كه از سرزنشتان به ستوه آمدم . آيا به زندگانى اين جهان ، به جاى زندگانى جاودان خرسنديد ، و خوارى را بهتر از سالارى مى‏پسنديد ؟ هرگاه شما را به جهاد با دشمنان مى‏خوانم ، چشمانتان در كاسه مى‏گردد ، كه گويى به گرداب مرگ اندريد 1 ، و يا در فراموشى و مستى به سر مى‏بريد . در پاسخ سخنانم درمى‏مانيد ، حيران و سرگردانيد ، گويى ديو در دلتان جاى گرفته 2 و ديوانه‏ايد . نمى‏دانيد و از خرد بيگانه‏ايد . من ديگر هيچگاه به شما اطمينان ندارم 3 ، و شما را پشتوانه خود نينگارم و در شمار يار و مددكار 4 نپندارم . شترانى را مانيد مهار گشاده . چراننده خود را از دست داده . كه چون از سوئى‏شان فراهم كنند ، از ديگر سو بپراكنند . شما افروختن آتش جنگ كجا توانيد ؟ كه فريب ميخوريد و فريب دادن نمى‏دانيد . پياپى سرزمينهايتان را مى‏گيرند و پروا نداريد . ديده‏ها بر شما دوخته‏اند و از خواب غفلت سر برنمى‏داريد . به خدا ، مغلوب و خوارند ، آنان كه يكديگر را فرو گذارند . به خدا مى‏بينم اگر آسياى رزم به گردش درآيد ، و اژدهاى مرگ دهان گشايد ، پسر ابو طالب را بگذاريد و هر يك به سويى رو آريد . به خدا آن كه دشمن را فرصت دهد تا گوشت وى را بخورد و استخوانش را بگدازد ، و پوست از تنش جدا سازد ، مردى است ناتوان و زبون ، با دلى ضعيف در سينه درون . تو 5 نيز اگر خواهى ين باش كه من نيستم . به خدا ، پاى پس نگذارم و بايستم تا شمشير مشرفى 6 از نيام برآيد ، و سر از تن بپرد و دست و پاها اين سو و آن سو افتد ، و از آن پس خدا هر چه خواهد كند . مردم مرا بر شما حقّى است ، و شما را بر من حقّى . بر من است كه خيرخواهى از شما دريغ ندارم ، و حقّى را كه از بيت المال داريد بگزارم ، شما [ 36 ] را تعليم دهم تا نادان نمانيد ، و آداب آموزم تا بدانيد . امّا حقّ من بر شما اين است كه به بيعت وفا كنيد و در نهان و آشكارا حقّ خيرخواهى ادا كنيد . چون شما را بخوانم بياييد ، و چون فرمان دهم بپذيريد ، و از عهده برآييد .