متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 576 ]
13 از سخنان آن حضرت در نكوهش اهل بصره
كُنْتُمْ جُنْدَ اَلْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ اَلْبَهِيمَةِ رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ أَخْلاَقُكُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُكُمْ شِقَاقٌ وَ دِينُكُمْ نِفَاقٌ وَ مَاؤُكُمْ زُعَاقٌ وَ اَلْمُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ وَ اَلشَّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدَارَكٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَأَنِّي بِمَسْجِدِكُمْ كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ قَدْ بَعَثَ اَللَّهُ عَلَيْهَا اَلْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا وَ غَرِقَ مَنْ فِي ضِمْنِهَا وَ فِي رِوَايَةٍ وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى مَسْجِدِهَا كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَةٍ وَ فِي رِوَايَةٍ كَجُؤْجُؤِ طَيْرٍ فِي لُجَّةِ بَحْرٍ ائتكفت البلدة باهلها : مردم شهر بهم ريخته شد مؤتفكة : چنان كه در ضمن اين خطبه خواهيم گفت از اسمهاى قديمى بصره است رغا : صداى شتر عقر : پى كردن و زخم زدن به شتر دق : هر چيز ضعيف و كوچك شقاق : اختلاف و جدايى نفاق : خروج ايمان از دل ، اصل آن از اين جا گرفته شده كه موش صحرايى جايى از زمين را از داخل لانهاش تراشيده و نازك مىكند هر گاه چيزى از در لانهاش وارد شود موش با سر خود زمين نازك را سوراخ كرده و فرار مىكند .
اين عمل حيلهگرانه را نافقاء مىگويند و لفظ نفاق از آن گرفته شده است .
زعاق : آب شور
[ 577 ]
طبّقها الماء : آب آن را فرا گرفت و همه جا را پوشاند جؤجؤ السفينة : جلو كشتى و سينه آن و همچنين سينه پرنده « شما سپاهيان آن زن بوديد و پيروان آن شتر كه با صداى آن به ميدان آمديد و با پى شدنش فرار كرديد ، سستى رأى اخلاق شما ، شكستن عهد مرام شما ، و دورويى دين شماست . آب شهرتان شور است و هر كس در بين شما سكونت كند اسير گناه مىشود ، هر كس از شهر شما خارج شود به رحمت خدا نائل مىشود .
خداوند به شهر شما از آسمان و زمين عذاب ( آب ) نازل مىفرمايد ، و هر كه در آن باشد غرق شود ، مسجد شما را مىبينم كه مانند كشتى در آب قرار گرفته است » . در روايتى عبارت امام ( ع ) به اين شكل است : سوگند به خدا شهر شما حتماً در آب فرو خواهد رفت آن طور كه مسجد شما را مانند كشتى و شتر مرغ بر آب مىبينم .
در روايت ديگر عبارت امام ( ع ) چنين است : ( شهر شما را ) مانند سينه پرنده در امواج دريا مىبينم .
شايد توضيح سخن حضرت بدين گونه باشد كه گويا مىبينم شهر شما را آب فرا گرفته و جز برجستگيهاى مسجد كه مانند پرندهاى بر امواج است چيزى ديده نمىشود . در اين وقت احنف بن قيس به پا خاست و پرسيد : اى امير المؤمنين اين اتّفاق كى خواهد افتاد ؟ فرمود : آنگاه كه نيزارهاى شما تبديل به ساختمانهاى مجلّل شود .
بدان كه پس از اين بخش از خطبه بخشهاى ديگرى نيز وجود دارد كه به اين مورد مربوط نيست و به فصولى تعلّق دارد كه سيّد رضى بعد از اين فصل آورده و به خواست خدا بزودى آنها را توضيح خواهيم داد .
بصره در لغت به معناى سنگ سفيد سست است و بدين دليل براى بصره
[ 578 ]
اسم شده است كه از اين نوع سنگ در بصره وجود داشته است . به روايت ديگر بصره جايگاه نگهدارى شتران يا خشك كردن خرما بوده است .
امام ( ع ) در زمينه نكوهش مردم بصره به سبب اقسام لغزشهايى كه مرتكب شدهاند امورى را به شرح زير تذكّر مىدهد :
اوّل مردم بصره مردم شهرى هستند كه سه روز دچار انقلاب و دگرگونى وضع خودشان بودهاند و روشن است كه بهم ريختگى آنها و در افتادن به آشفتگى به دليل فسادشان بود كه بدان لحاظ استحقاق عذاب را داشتند و كلام امام ( ع ) :
و على اللّه تمام الرابعة ، نفرينى است بر عليه آنها كه به عذاب ديگرى مبتلا شوند و در زمين فرو روند .
دوّم مردم بصره سپاهيان زن بودند و منظور حضرت ، عايشه است ، چه او را محور كارهايشان قرار داده بودند . و چون گفتار و انديشه زنان در ميان عرب و ديگر خردمندان به دليل ضعف انديشه و كمى عقلشان نكوهيده بوده ، امام ( ع ) مردم بصره را به همين سبب نكوهش كرده است . همچنان كه رسول خدا ( ص ) در مورد زنان فرموده است : « زنان در عقل و دين و بهرهورى ناقص مىباشند . » نقصان عقلشان به اين دليل است كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است تا اگر يكى فراموش كرد ديگرى به ياد داشته باشد . نقصان در دين به اين سبب است كه آنها در قسمتى از عمرشان به خاطر حيض ، نماز نمىخوانند و روزه نمىگيرند . و نقص بهرهورى اين است كه ميراث زنان نصف ميراث مردان است . به اين دليل ، كسى كه با آنها مشورت و يا بيعت كند از زنان در رأى ضعيفتر است ، زيرا هر پيرو از راهنماى خود ، در عقل كمتر است .
بنابراين توبيخ مردم بصره به وسيله امام ( ع ) به خاطر اين كه لشكر و ياور زن بودهاند بجا و زيباست .
سوم به خاطر پيروى از شتر ، آنها را نكوهش فرموده و منظور از شتر ، شتر
[ 579 ]
عايشه بوده است ، و چنين حالتى داشتند كه با ديدن شتر و صداى آن جمع شدند و به ميدان آمدند و با پى شدن آن فرار كردند . اين جمله امام ( ع ) در بيان نكوهش ، از جمله اوّل شديدتر است . امام ( ع ) صداى شتر را كنايه از دعوت عايشه به جنگ آورده وقتى كه عايشه سوار بر شتر بود و مردم را به جنگ دعوت مىكرد .
چهارم ناپايدارى و سستى اخلاقشان بود . امام ( ع ) با اين جمله اشاره به پستى و عدم اعتدال اخلاق آنها فرموده . چون اصول فضايل اخلاقى چنان كه مىدانى سه چيز است ( حكمت ، عفّت و شجاعت ) و آنها به خاطر جهل ،
افكارشان در اطراف مصلحت دور مىزد و اين تفريط در حكمت عملى است و از طرفى ترسو بودند كه اين تفريط در شجاعت است ، و نيز اعمالشان خلاف حق بود كه اين افراط است در ملكه عفّت و عدالت ، بنابراين صدق مىكند كه اخلاق آنها پست و ناپايدار باشد .
پنجم مخالفت كردن با پيمان و شكستن آن است . مصداق روشن اين عهد شكنى اين بود كه عهد آن حضرت را شكستند و بر خلاف بيعت او رفتار كردند و اين خود خدعه و نيرنگى است كه در مقابل وفادارى قرار گرفتند .
ششم دورويى در دين . چون اهل بصره بر امام ( ع ) شوريدند و با آن حضرت جنگيدند ناگزير از دين خارج شدند . اين كلام امام ( ع ) گويا خطاب به بعضى از مردم بصره است ، زيرا منافق عرفى كسى است كه در دل از اسلام خارج شود و با زبانش به اسلام تظاهر كند . بنابراين خطاب امام ( ع ) به كسانى است كه اين گونه بودهاند .
هفتم نكوهشى است كه امام ( ع ) درباره شهرشان فرموده است و آن شور بودن آبشان بوده و علّت شورى آب آنها نزديكى شهرشان به دريا و مخلوط شدن آبشان با آب درياست . نكوهش امام ( ع ) براى اين است كه خودشان اين مكان را
[ 580 ]
براى اقامت انتخاب كردهاند . اين چنين آبى موجب بروز سوء هاضمه ، كند ذهنى ، فساد طحال ، امراض پوستى و امثال اينها كه پزشكان نام بردهاند مىشود .
همه اينها موجب تنفّر زندگى با آنها و ناخشنودى از توسعه شهرشان شده است .
هشتم بصره گنديدهترين خاك را دارد و اين به خاطر رسوب فراوان آب و گنديده شدن آن است .
نهم بصره دورترين شهر از آسمان است كه توضيح آن بزودى خواهد آمد .
دهم نُه دهم شرّ در بصره است . احتمال دارد مقصود امام ( ع ) مبالغه در نكوهش سرزمين بصره باشد و منظور آن حضرت منحصر كردن شرور به ده قسمت نبوده است . توضيح اين كه چون در بصره شرور فراوانى وجود داشته كه در ديگر شهرها وجود نداشته است ، امام ( ع ) به عنوان مبالغه اظهار فرمودند كه نه دهم شرّ در بصره است ، منظور حضرت وجود شرّ فراوان و عظيم در بصره بوده است .
احتمال ديگر اين كه منظور حضرت مجموع اخلاق پستى باشد كه در مقابل اصول كمالات نفسانى است كمالات نفسانى عبارتند از : دانش دلاورى ،
پاكدامنى ، بخشندگى ، دادگرى و براى هر يك از اين پنج فضيلت حالت افراط و تفريط وجود دارد كه ده صفت مىشود .
شبيهترين اعمال به اعمالى كه ذكر شد و از مردم بصره صادر شده ولى مورد نظر حضرت در امر نكوهش نبوده است اعمالى مانند تبذير و مانند آن است . احتمال دوّم هر چند احتمال لطيفى است ولى صحّت آن بعيد به نظر مىرسد .
يازدهم كسى كه در ميان مردم بصره زندگى كند به گناه گرفتار مىشود ،
زيرا كسى كه در ميان آنها زندگى كند ناگزير است به روش آنها درآيد و آداب و
[ 581 ]
رسوم آنها را بپذيرد ، و در نتيجه از اخلاق آنها متأثّر و به گناه گرفتار مىشود .
دوازدهم آن كه هر كس از ميان آنها خارج شود رحمت خدا را براى خود آماده ساخته ، چون خداوند او را يارى مىكند تا از گناهان ساكنان بصره كه بدان دچار شدهاند ، مصون بماند و اين رحمت بزرگى از جانب خداوند متعال است .
همه اينها ، ذكر دلايل تنفّر از آنهاست . روايت ديگرى در مورد مفهوم جمله : المحتبس فيها بذنبه و الخارج منها بعفو اللّه وارد شده كه غير از آن چيزى است كه ما ذكر كرديم و آن اين است : زندانى شدن در ميان مردم بصره عقوبتى است براى گناهانى كه قبلاً مرتكب شده و خروج از آن نشانه بخشودگى گناه شخص از جانب خداست .
در دو عبارت قرينه ، رعايت سجع متوازى شده است و همچنين در چهار جمله قبل از آنها . پس از نكوهش مردم بصره و شهرشان به اين موضوع اشاره مىفرمايد كه بزودى شهرشان را آب خراب خواهد كرد . امام ( ع ) يقين خود را كه از راه بصيرت قدسى در مورد خرابى بصره حاصل شده با تشبيه حسّى روشن و آشكار و با عبارت مىبينم كه مسجد بصره در آب فرو رفته و سرزمينتان تخريب شده بيان مىفرمايد .
امام ( ع ) خبر پيامبر ( ص ) را در مورد احوال اهل بصره در آخرين خطبه بيان فرموده است ، بدينسان كه امام ( ع ) پس از نكوهش اهل بصره و جوابى كه به احنف بن قيس داد ، چنان كه در فصل گذشته ياد شد ، اهل بصره را ستود و فرمود :
اى مردم بصره خداوند براى هيچ يك از شهرهاى مسلمين نشانه شرف و بزرگوارى قرار نداد جز اين كه بهترين آن را براى شما قرار داد و به فضل خويش شما را از چيزهايى برخوردار كرد كه ديگران از آن بىبهره بودند قبله شما راستترين قبله نسبت به مقام ابراهيم است ، وقتى امام جماعت رو به مكه به نماز مىايستد . قارى قرآن شما بهترين قارى ، و زاهد شما در زهد و عابد شما در
[ 582 ]
پرستش و تاجر شما در تجارت و صداقت برترين آنهاست . تصديق كنندگان شما گرامىترين مردم ، ثروتمندان شما بخشندهترين و متواضعترين مردماند . مردان با شرافت شما بهترين خلق را دارند و شما در همسايگى بزرگوارترين هستيد و در كارى كه به شما مربوط نيست كمتر خود را به زحمت مىاندازيد و در خواندن نماز جماعت از ديگران حريصتر هستيد ميوه شما بيشترين ميوه ، اموالتان بيشترين اموال ، بچههاى شما زيركترين بچّهها ، زنهاى شما قانعترين و در شوهردارى بهترين زنانند . خداوند آب را براى شما مسخّر كرده است كه براى بهتر شدن زندگى شما صبح و شب جريان دارد . دريا سبب افزونى اموال شماست . اگر صبر و شكيبايى داشته باشيد درخت طوبى براى شما سرفرود مىآورد و شما را در سايه گسترده خود قرار مىدهد . ولى حقّ اين است كه حكم خدا درباره شما جريان يافته و قضاى خدا اجرا مىشود و نافذ است و خدا حسابها را سريع مىرسد ، چنان كه خود فرموده است : « وَ اِنْ مِنْ قَرْيِةٍ اِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ القَيمَةِ اَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَديداً كانَ ذلِكَ فى الكِتابِ مَسْطُوراً » [ 1 ] .
« اى مردم بصره سوگند ياد مىكنم آنچه در ابتدا بدان شما را توبيخ كردم جز براى تذكّر و موعظه براى اعمال آينده نبود تا زود دست به كار آشوب نشويد چنان كه قبلاً شديد . خداوند به پيامبرش مىفرمايد : « وَ ذَكِّرْ فَاِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ المُؤمِنين » [ 2 ] .
آنچه از مدح و ستايش كه پس از نكوهش و موعظه براى شما گفتم نه به اين دليل بود كه از شما ترسيده باشم و يا در آنچه داريد طمع كرده باشم چه ، اگر
[ 1 ] سوره بنى اسرائيل ( 17 ) : آيه ( 58 ) : هيچ شهر و ديارى در روى زمين نيست جز آن كه پيش از ظهور قيامت اهل آن شهر را يا هلاك كرده يا به عذاب سخت معذّب مىكنيم . اين حكمى است كه در كتاب علم ازلى مسطور است .
[ 2 ] سوره ذاريات ( 51 ) : آيه ( 55 ) : و امّت را پند و تذكّر بده كه پند و تذكر براى مؤمنان سودمند است .
[ 583 ]
خدا بخواهد قصد ندارم در ميان شما بمانم زيرا حوادثى پيش مىآيد كه مرا ملزم به قيام مىكند و بين خود و خدا بهانهاى براى ترك قيام ندارم و شما از آن اطّلاعى نداريد تا اتّفاق بيفتد و من ناچارم در آنها وارد شوم چه آشكار باشند ، چه نهان .
پس هر كس مىخواهد در دفع آن حوادث نصيبى داشته باشد دست به كار شود .
به جان خودم سوگند وارد شدن در دفع آن حوادث ، جهاد پاك و خالص است كه كتاب خدا آن را براى ما روشن ساخته است . آنچه در مورد شهر شما گفتم از جانب خودم نبود كه به خاطر رويارويى با شما گفته باشم ، بلكه رسول خدا ( ص ) روزى كه جز من با او كسى نبود به من فرمود : « اى على جبرئيل روح الامين مرا بر شانه خود بلند كرد تا زمين و مردم روى آن را ديدم و راز و رمز آنها را به من عطا كرد و به آنچه در اندرون و روى آنها است مرا آگاهى داد و بر من سنگين نيامد ،
چنان كه بر پدرم آدم ياد گرفتن اسماء حسنى سنگين نيامد ، همان اسمهايى كه فرشتگان مقرّب ياد نگرفتند . من در كنار دريا سرزمينى را ديدم كه بصره ناميده مىشد و دورترين مكان به آسمان و نزديكترين مكان به آب بود ، زودتر از هر جايى خراب مىشود و كثيفترين خاكها را دارد و به شديدترين عذابها دچار مىشود .
در زمانهاى گذشته بارها در آب فرو رفته و در آينده نيز چنين خواهد شد . » پس از آن امام ( ع ) فرمود : « براى شما مردم بصره و قراى اطراف آن به وسيله آب بلاى بزرگى خواهد رسيد و من جاى انفجار و جوشش آب را در آبادى شما مىدانم و به بلاهاى بزرگى كه بعد از اين شما را به زحمت خواهد انداخت آگاهم . پس هر كس وقت غرق شدن شهر در آب ، از آن خارج شود به واسطه رحمتى است كه قبلاً از جانب خدا شامل حالش شده است و كسى كه در شهر بماند اگر چه اهل آن شهر نباشد به دليل گناهى است كه قبلاً مرتكب شده است و خدا به بندگانش ستم نمىكند . » تشبيه امام ( ع ) بلنديهاى مسجد بصره را كه از آب بيرون مىماند به سينه
[ 584 ]
كشتى و به قولى به شتر مرغ و به قولى ديگر به پرندهاى كه در امواج دريا سوار باشد ذكر كرده كه تشبيهات روشنى است و نياز به توضيح ندارد . حادثه غرق شدن بصره كه امام از آن خبر داده است ، بنا به روايت نقل شده ، بصره يك بار در زمان القادر باللّه غرق شد و يك بار ديگر در زمان ، قائم بامر اللّه ، شهر و هر كه در آن زندگى مىكرد بكلّى غرق و خانهها خراب شد و جز بلنديهاى مسجد جامع ،
چنان كه امام ( ع ) خبر داده بود ، باقى نماند و غرق شدن شهر از ناحيه خليج فارس و كوهى كه معروف به كوه شام است صورت گرفت ، و اين پيشامد همان چيزى بود كه امام ( ع ) فرموده بود .
اين كه بصره از ناحيه خليج فارس غرق شده باشد مورد اشكال است زيرا امام ( ع ) فرموده است كه آب از خود بصره جوشش و جريان پيدا مىكند ، آنجا كه فرمود : « من جايى جريان آب را در آبادى شما مىدانم » . ظاهر گفته امام اقتضا مىكند كه خرابى شهر از جاى ديگر ( ناحيه خليج فارس ) صورت نگرفته باشد ،
( البتّه ) خدا بهتر مىداند .