چهارطوفان
کنایه از چهارعنصر است .
کنایه از چهارطبع است . رجوع به چارطوفان شود.
چهارکاد
تیره ای از طایفه لک . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 62).
چهارشاهی
یک عباسی . هشت پول . هشت پول سیاه .
کنایه از مبلغی است ناچیز. ثروتی اندک .
چهارضرب
بحر هفتم از اصول هفده گانه موسیقی . (فرهنگ فارسی معین ).
نواختن ضرب چنانکه در زورخانه ها معمول است . کنایه از تراشیدن موی ریش و سبیل و ابرو چنانکه بعضی قلندران کنند. لعن چهارضرب ; لعنی که عوام متعصب شیعه کنند. رجوع به چارضرب و لعن شود.
چهارعقاب
کنایه از عناصر چهارگانه است:
میپرید آنچنان کزآن تگ و تاب
پر فکند از پی اش چهارعقاب .
نظامی .
چهارسر
چارسر. اصطلاحی است در بازی ورق و آن چهار صورت یکسان چهار خال مختلف باشد. مانند چهارشاه که خال یا نقش چهارگانه شاه ورق است در هر دست ورق. و چهاربی بی که چهار خال یا نقش بی بی است در یک دست ورق و چهار سرباز که چهار نقش یا خال سرباز است در یک دست ورق. و این نام شاید بدانجهت اطلاق شده است که در صورت معمولاً نیمی از تنه که شامل سر و قسمت کمی از شانه و سینه است تصویر میشودو اطلاق سر به نقش از باب ذکر جزء و اراده کل است .
چهارشاهی محله
ده کوچکی است از دهستان لفمجان بخش مرکزی شهرستان لاهیجان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
چهارضرب زدن
کنایه از تراشیدن موی ریش و سبیل و ابرو و مژگان باشد و این آئین بعضی از قلندران بوده است:
مرا ز صحبت اضداد عشق یار برید
چهارضرب کسی زدکزین چهار برید.
ملاقاسم مشهدی .
چهارعلم
کنایه از چهاریار است . خلفای راشدین .(شرفنامه منیری ). ابوبکر و عمر و عثمان (رض ) و حضرت علی مرتضی (ع )
(اِ مرکب ) عناصر چهارگانه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به چارعلم شود.
چهارکاوه
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر. در 15هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 6هزارگزی خاوری راه فرعی شوشتر به بندر قیر کنار باختری رود گرگر، 180 تن سکنه دارد. از شعبه رودخانه کارون آبیاری می شود. محصولش غلات ، برنج و کنجد و شغل اهالی کشاورزی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
چهارسر آوردن
اصطلاحی است در بازی ورق و بازی آس . و آن با هم آوردن یا جمع آمدن چهار صورت شاه یا آس یا بی بی از خالها و نقش های چهارگانه ورق است در یک دست بازی . رجوع به چارسر آوردن شود.
چهار شدن
دو به اضافه دو گشتن . اربع شدن . ارباع . (تاج المصادر بیهقی ).
چهارضربه
منسوب به چهارضرب . با چهارضرب . بوسیله چهارضرب . رجوع به چهارضرب شود.
چهارعمل
یا چهارعمل اصلی (در حساب ) عبارت است از: عمل جمع و عمل تفریق و عمل ضرب و عمل تقسیم . رجوع به چهارعمل اصلی و رجوع به چارعمل اصلی شود.
چهارکتاب
چهار کتاب آسمانی : تورات موسی ، زبور داود، انجیل عیسی و قرآن محمد (ص ).(تاریخ بلعمی چ فرهنگ ج 1 ص 107). و بعضی صحف ابراهیم را (به جای زبور داود) در این زمره به شمار آورند.
چهارسرباز
چهار صورت سرباز از چهارنقش و خال که بر هر دست ورق بازی تصویر شده است و هر صورت را به نوع خال همراه آن بازخوانند چنانکه به تناسب گویند سرباز خاج (گشنیز) ، سرباز خال سیاه (پیک ) ، سرباز خشت (کارو) و سرباز دل (کور) ، رجوع به چارسرباز شود.
چهارشکل
چهار صورت .
در اصطلاح منطق اشکال چهارگانه یا اشکال اربعه منطق. آن عبارت است از: شکل اول : حد وسط در صغری محمول و در کبری موضوع است و شرط انتاج آن «مغکب » یعنی باید صغری موجبه و کبری کلی باشد. شکل دوم : حد وسط در صغری و کبری محمول است و شرط انتاج آن «خین کب » اختلاف مقدمتین است از نظر سلب و ایجاب و کلی بودن کبری . شکل سوم : حد وسط در صغری و کبری موضوع است و شرط انتاج «مغکاین » یعنی صغری موجبه و یکی از دو مقدمه کلی باشد. شکل چهارم : حد وسط در صغری موضوع و در کبری محمول است وشرط انتاج «مین کغ» یا «خین کاین » میباشد که ممکن است دو صورت پیدا کند: اول آنکه دو مقدمه موجبه و صغری کلی باشد. دوم آنکه مقدمتین از نظر سلب و ایجاب اختلاف داشته باشد و یکی از آن دو کلی باشد:
اوسط اگر حمل یافت در بر صغری و باز
وضع به کبری گرفت شکل نخستین شمار
حمل بهر دو دوم وضع بهر دو سوم
رابع اشکال را عکس نخستین شمار.
؟
چهارضربه زدن
از چند کس یا چند جا بهره مند شدن . رجوع به چارضربه شود.