جستجو

نیلنجی
لون شبیه به نیل مذاب در آب . (از بحر الجواهر) (یادداشت مولف ).
نیم آدمی
کنایه از مطلق زن ، زیرا که دو زن را در گواهی به منزله یک مرد داشته و در دیوان خاقانی کنایه از والده خاقانی است . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ):
لیک نیم آدمی آنجاست مرا
چون سپردمْش به یزدان چه کنم .

خاقانی .

نیکویی
نیکوی . خیر. خوبی . مقابل شر و بدی:
به شه گفت گیو ار تو کیخسروی
نبینی ازین آب جز نیکوی .

فردوسی .

نیکی نما
نیکی نمای . رجوع به نیکی نمای شود.
نیل داغ
سیاهی داغ . (آنندراج ). سیاهی جای داغ کرده . (ناظم الاطباء):
دردمند آن به که سوزد داغ را بالای داغ
بی زمین نیل داغم لاله کاری مشکل است .

سراج (از آنندراج ).

نیم آستین
جامه ای است معروف آستین کوتاه . (آنندراج ). نوعی از قبا که آستین های آن تا آرنج می باشد و از پارچه های زری می سازند و روی لباسهای دیگر آن را می پوشند. (ناظم الاطباء).
نیکی نمای
نیکوکار. محسن:
گرامیش کردن سزاوار هست
که نیکی نمای است و یزدان پرست .

فردوسی .

نیلرام
نام فرشته ای که پرورنده و رب النوع برف و باران و تگرگاست . (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
نیلوبرک
نیلوفر. (فرهنگشعوری ج 2 ص 402) (ناظم الاطباء). رجوع به نیلوفر شود.
نیم آور
نام محله ای است در اصفهان . (ناظم الاطباء).
نیکی آموز
آنکه به دیگران نیکورفتاری و احسان آموزد. (فرهنگ فارسی معین ). آمر به معروف: نیکی از سزاوار نیکی دریغ مدار و نیکی آموز باش که پیغامبر گفته است الدال علی الخیر کفاعله . (قابوسنامه از فرهنگ فارسی معین ).
نیکی نیوش
نیکی شنو:
بدان را نمانم که دارند هوش
همه ساله باشیم نیکی نیوش .

فردوسی .

نیل رنگ
ادکن . (یادداشت مولف ). نیل فام . کبود نیلی:
هوا شد سیاه و زمین نیل رنگ
دلیران لشکر به سان پلنگ.

فردوسی .

نیم آهنگ
در شاهد زیر معنی کلمه معلوم نشد:
از دهان تنگ تو ناگه شگفت آید مرا
زین غزلها و سرود و حشو و نیم آهنگ تو.

سوزنی .

نیکی آموزی
عمل نیکی آموز. امر به معروف . رجوع به نیکی آموز شود.
نیل فام
نیل رنگ. کبود. به رنگ نیل:
آمد هلال روزه و بنمود روی خویش
مانند نعل زرین از چرخ نیل فام .

سوزنی .

نیلوپرک
نیلوفر. (برهان قاطع). از: نیلوپر + ک (علامت تصغیر و تلطیف ). (از حاشیه برهان قاطع چ معین ).
نیم آینه
در دو بیت زیر از مجیر آمده و معنی آن معلوم نشد و احتمالاً آینه کوچکی بوده است:
ای دلت از نه فلک ساخته نیم آینه
وی ز دلت هشت خلد یافته صد میزبان .

مجیر.

نیک یاد
خوش حافظه . (یادداشت مولف ).
  • (اِ مرکب ) ذکر خیر. (یادداشت مولف ).
  • نیل فامی
    نیلگونی . کبودی . (فرهنگ فارسی معین ).