جستجو

عیهمی
سطبر درازقد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
عیونی
علی بن مقرب بن منصور ربعی عیونی احسائی . شاعر اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری . رجوع به علی ربعی (ابن مقرب ...) شود.
عیهول
بمعنی عَیهل است . (منتهی الارب ). ماده شتر تیزرو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عَیهَل شود.
  • شتر نر تیزرو برگزیده . (منتهی الارب ).
  • عیه
    آفت رسیدن به مال . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
    عیهوم
    بیخ درختی است ، و گویند که آن همان ادیم احمر یا املس است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، عَیاهیم . (اقرب الموارد).
    عیهاب
    گمراه کردن . (از ناظم الاطباء). عَوهَبة. رجوع به عوهبة شود.
    عیهون
    گیاهی است خوشبوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
    عیهاق
    گمراهی و ضلالت . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
    عیی
    درمانده در کار و در سخن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ،اعیِیاء، اعیِیة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
    عیهال
    شتر ماده تیزرو. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عَیهَل . عَیهول . رجوع به عیهل و عیهول شود.
  • ناقه برگزیده استواراندام . (منتهی الارب ). ناقه نجیب و شدید. (از اقرب الموارد). عیهل . عیهول . رجوع به عیهل و عیهول شود.
  • عییر
    مصغر عَیر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
  • هو عییر وحده ; او خودبین و متکبر است ، و یا تنهاخورنده است . و آن را در ذم بکار برند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و میتوان آن را به کسر اول [ عی َی ْ ] خواند، ولی عویر، به واو خوانده نشود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
  • عیهامة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی عیهامة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    عیینتین
    تثنیه عُیَینة. یعنی دو چشم خرد. (از ناظم الاطباء). رجوع به عیینة شود.
    -ذوالعیینتین ; جاسوس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
    عیهب
    مرد سست و ضعیف از طلب کینه و ثار. و گران و ناگوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد گران وخیم و ناگوار. و مرد ضعیف و سست در طلب کینه خود. (ناظم الاطباء).
  • گلیم بسیارپشم . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). کساء بسیارپشم . (از اقرب الموارد).
  • عیینة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی عیینة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    عیهران
    غول نر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ،عَیاهیر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
  • (ص ) شتر توانا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
  • عیهرة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی عیهرة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    عاریه
    نک عاریت .
    عاشوروا
    عاشوربا؛ آش نذری که روز دهم محرم می پزند.
    عاصمه
    1 ـ مؤنث عاصم . 2 ـ پایتخت کشور، قاعده مملکت .