رشته پلو
نوعی پلو که در آن رشته ، گوشت و گاه کشمش یا خرمای سرخ کرده می ریزند.
رخت شو
(رَ) آن که لباس ها را شوید.
رصدبستن
تعیین کردن مختصات و حرکات ستارگان در رصدخانه .
رگ خفتن
غیرتی نشدن ، رگ غیرت به جوش نیامدن .
رضایت نامه
نوشته ای که در آن کسی رضایت و خشنودی خود را از کار یا رفتار دیگری اعلام می کند.
ره کوبیدن
راه کوبیدن . طی طریق کردن . (فرهنگفارسی معین ). رجوع به راه کوفتن و راه کوبیدن شود.
رفاده
1 ـ زخم بند. 2 ـ زین .
رداء افشاندن
1 ـ ستردن گرد و خاک از رداء. 2 ـ کنایه از: توجه به ظاهر.
رهیافت
راه پرداختن به یک مسئله یا موقعیت یا شیوه تفکر درباره آن ها، رویکرد.
ردائت
1 ـ فساد، تباهی . 2 ـ پستی ، بدی .