جستجو

و من كتاب له ع إلى مصقلة بن هبيرة الشيباني و هو عامله على أردشيرخرة

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 155 ] 42 از نامه‏هاى آن حضرت به مصقلة بن هبيره شيبانى كه از جانب او بر « اردشير خرّه » [ 1 ] حاكم بود . بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْ‏ءَ اَلْمُسْلِمِينَ اَلَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اِعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلاَ تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لاَ تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ اَلْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً أَلاَ وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا اَلْفَيْ‏ءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ اَلسَّلاَمُ اعتامك : برگزيدگان تو از بين مردم . « در مورد تو خبرى به من رسيده است كه اگر تو چنان كارى را كرده باشى ، باعث خشم خداى خود شده‏اى و امام خويش را غضبناك كرده‏اى . تو اموال مسلمانان را كه با سرنيزه‏ها و اسبهاى خود فراهم آورده‏اند و در راه آن خونها داده‏اند بين مردم عرب خويشاوند خود تقسيم مى‏كنى ، پس به خدايى كه هسته را شكافته و [ 1 ] نام يكى از شهرهاى فارس بوده است م . [ 156 ] انسان را آفريده اگر چنين كارى از تو سرزده باشد ، از جانب من خوارى و زبونى خواهى ديد و عزّت و ارزش تو نزد من كاسته خواهد شد . پس حق پروردگارت را كوچك مشمار و دنيايت را با از بين بردن دينت آباد مكن كه از جمله زيانكارترين افراد خواهى بود . بدان كه حق مردم مسلمانى كه نزد تو و ماست همگان در سهم بردن از آن برابرند ، همه آنان پيش من مى‏آيند و سيراب و برخوردار بيرون مى‏روند » . امام ( ع ) او را مطّلع ساخته است از آنچه كه از وى سر زده به طور اجمال آن حضرت از آن با خبر شده است تا هشدار داده و او را آگاه سازد كه آن كار ناپسندى بود به دليل پيامدى كه داشته يعنى خشم پروردگار و غضب امامش ، و او را با عبارت : اگر چنان كارى كرده باشى ، متوجه ساخته كه اين امر هنوز ثابت نشده است . سپس اين كار را براى او توضيح داده كه بخشش مال مسلمانان است به خويشاوندان عرب خود كه او را به رياست برگزيده‏اند . و آن مال را معرّفى كرده است كه فراهم آمده سرنيزه‏ها و اسبان آنهاست و به خاطر آن خونهايشان ريخته شده است ، تا مطلب درست فهمانده شود و علت استحقاق آنها نسبت به اين مال روشن گردد و به همان نسبت نادرستى تقسيم مال بين ديگران محقق شود . آنگاه به سوگندى كه معمولا در هنگام تهديد مى‏خورده سوگند ياد كرده ، اگر آن خبر درست باشد از جانب وى به خوارى و زبونى رسد و ارزش و اعتبارش كاسته شود ، و قصد امام از اين جمله كنايه از ناچيز بودن مقام اوست ، كلمه : « ميزانا » منصوب است به عنوان تميز . آنگاه وى را از كوچك شمردن حقّ پروردگار و از آباد ساختن دنيايش به قيمت خرابى دين ، نهى كرده است ، تا او را به عظمت پروردگار و لزوم مراقبت بر اطاعت وى متوجّه كند ، و او را نسبت به پيامد آن كار ، يعنى : ورود او در زمره زيانكارترين افرادى كه تلاش خود را در زندگانى دنيا تباه مى‏سازند و گمان مى‏برند كه كار خوبى انجام [ 157 ] داده‏اند ، هشدار داده است . و بعد او را بر زشتى كار يعنى اختصاص دادن آن اموال به خويشاوندان خود توجّه داده با اين گفتار خود : بدان كه . . . برابرند ، و اين عبارت به منزله صغراى قياس مضمر است . و عبارت : آنان به خاطر اين اموال پيش من مى‏آيند و بهره‏مند برمى‏گردند ، تأكيدى است براى برابرى مردم در استحقاق و هم اين كه آن مال مثل چشمه آب مشتركى است ، و كبراى مقدّر چنين است : و هر حقّى كه تمام مسلمانان به طور برابر ، و يكسان بدان استحقاق دارند ، تخصيص بعضى نسبت به آن حق روا نيست . ما پيش از اين شرح حال مصقله را نقل كرديم . توفيق از طرف خداست .