جستجو

و من كتاب له ع إلى بعض أمراء جيشه

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 591 ] 4 از نامه‏هاى امام ( ع ) به بعضى از سران سپاهش : فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ اَلطَّاعَةِ فَذَاكَ اَلَّذِي نُحِبُّ وَ إِنْ تَوَافَتِ اَلْأُمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَى اَلشِّقَاقِ وَ اَلْعِصْيَانِ فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَكَ إِلَى مَنْ عَصَاكَ وَ اِسْتَغْنِ بِمَنِ اِنْقَادَ مَعَكَ عَمَّنْ تَقَاعَسَ عَنْكَ فَإِنَّ اَلْمُتَكَارِهَ مَغِيبُهُ خَيْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ وَ قُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِهِ إنهد : برخيز ، قيام كن تقاعس : عقب افتادن و فرو نشستن در اول نامه واژه ظل را كه به معناى سايه است استعاره از امرى آورده است كه لازمه‏اش اطاعت است و آن سالم ماندن از سوز آتش جنگ و رنجهايى است كه از ثمرات و ميوه‏هاى اختلاف مى‏باشد چنان كه نتيجه سايه‏نشينى راحت شدن از گرماى خورشيد است . « اگر دشمنان به سايه اطاعت و تسليم بازگردند ، اين همان است كه ما دوست داريم ، و اگر حوادث ، آنها را مهيّاى اختلاف و عصيان كرد ، پس به كمك مطيعان ، با عاصيان بجنگ و با آنان كه پيرو فرمان تو هستند خود را از كسانى كه سستى مى‏ورزند بى‏نياز ساز ، چرا كه سست عنصرها و آنها كه از جنگ كراهت دارند ، نبودشان بهتر از حضورشان و نشستنشان سودمندتر از قيامشان مى‏باشد . » [ 592 ] برخى گفته‏اند امير لشكرى كه اين نامه را ، حضرت خطاب به او نوشته است ، عثمان بن حنيف نماينده او در بصره بوده است ، هنگامى كه اصحاب جمل به سرزمين بصره رسيدند و تصميم به جنگ گرفتند ، عثمان نامه‏اى به حضرت نوشت ، و وى را از وضع آنان آگاه كرد ، امام ( ع ) در پاسخ او نامه‏اى مرقوم فرمود ، كه اين بيانات از آن نامه مى‏باشد . و ان توافت الامور بالقوم ، يعنى اگر پيش آمدها و اسباب اختلاف و گناه ، اهل جنگ جمل را به اين دو امر وادار كند . فان عادوا . . . نحبّ ، امام ( ع ) مى‏خواهد افراد جامعه را تحت اطاعت فرمان خود در آورد تا در آينده همه آنان را به راه حق بكشاند ، كه مقصود شارع نيز همين است و با عبارت فوق اين معنا را خاطر نشان كرده است و اسم اشاره فذلك به مصدرى بر مى‏گردد كه فعل عادوا دليل آن است ، و با عبارت فذلك الذى نحب محبوبش را منحصر در بازگشت آنها فرموده است يعنى دوست نمى‏داريم جز آن را و به اين دليل امير لشكر خود را امر كرده است كه در صورت اختلاف و مخالفتشان ، با مخالفان بجنگد و از مطيعان بر عليه مخالفان يارى بجويد ، نه از كراهت دارندگان و بهانه جويان و اين امر را دليل آورده است بر آن كه اهل كراهت ، اگر در جنگ حضور نداشته باشند بهتر از آن است كه حاضر باشند و نشستن آنان سودمندتر از قيامشان مى‏باشد ، زيرا هنگامى كه مردم شخص بهانه‏جو و سست عنصر را در ميان خود مشاهده كنند ، آنان نيز سست شده و به او اقتدا مى‏كنند ، پس نفعى كه ندارد هيچ ، بلكه زيان هم دارد و چنين شخصى براى آن كه ناخشنودى خود را از جنگ توجيه كند مفاسدى براى آن بيان مى‏دارد كه ، جنگ باعث هلاكت مسلمانان مى‏شود ، و از اين قبيل مسائل ، چنان كه به اين دليل بسيارى از صحابه و تابعين در جنگهاى جمل و صفين و نهروان از حق منحرف شدند و دست از جنگ كشيدند ، پس علاوه بر آن كه [ 593 ] وجود اين اشخاص در جنگ سودى ندارد مفسده بزرگى را هم با خود دارد كه انسانهايى مبارز ، به واسطه او بيچاره مى‏شوند ، بر خلاف وقتى كه اصلا چنين شخصى در جبهه جنگ حضور نداشته باشد ، كه فقط سودى ندارد ، اما ضررى هم از ناحيه او نصيب رزمندگان مسلمان نمى‏شود . به جاى عبارت خير من مشهده ، در آخر نامه حضرت ، روايت ديگر خير من شهوده آمده و هر دو كلمه مشهد و شهود مصدر و ثلاثى مجرد است . توفيق از خداوند است .