متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 201 ]
222 از خطبههاى آن حضرت ( ع ) است : هنگامى كه عازم به سوى بصره بود در محل ذى قار اين خطبه را ايراد فرمود ، واقدى در كتاب جمل آن را ذكر كرده است :
فَصَدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ وَ بَلَّغَ رِسَالاَتِ رَبِّهِ فَلَمَّ اَللَّهُ بِهِ اَلصَّدْعَ وَ رَتَقَ بِهِ اَلْفَتْقَ وَ أَلَّفَ بَيْنَ ذَوِي اَلْأَرْحَامِ بَعْدَ اَلْعَدَاوَةِ اَلْوَاغِرَةِ فِي اَلصُّدُورِ وَ اَلضَّغَائِنِ اَلْقَادِحَةِ فِي اَلْقُلُوبِ ذوقار [ 1 ] : جايى است نزديك شهر بصره كه قبل از اسلام جنگ ميان عربها و فارسيان در آن جا واقع شد .
صدع : قطع كردن و از هم پاشيدن .
واغره : چيزى كه داراى گرماى بسيار شديدى باشد ، و فى صدره وغرة يعنى در سينه او دشمنى و كينهاى وجود دارد كه از خشم مىتابد ، و عداوة واغرة : دشمنى شديدى ضغاين : كينهها . « پيامبر اكرم به آنچه مأمور شده بود حقيقت را آشكار كرد و پيغامهاى پروردگار خود را رساند ، پس خداوند به وسيله او از هم گسيختهها را مرتب و پراكندگيها را گردآورى فرمود ، و ميان خويشاوندان و بستگان كه دشمنى شديد در سينههاى آنها قرار داشت و آتش كينه دلهايشان را مىسوخت ، پيوند الفت برقرار كرد » .
[ 1 ] ما بين كوفه و واسط جايى است كه حضرت هنگامى كه از مدينه به جانب بصره حركت كرد ، در آن فرود آمد ، و مردم با او بيعت كردند و پس از آن جنگ جمل به وقوع پيوست .
[ 202 ]
در اين خطبه حضرت به جملهاى از اوصاف رسول اكرم ( ص ) و ويژگيهاى تبليغ رسالت او اشاره فرموده است :
1 از تبليغ وحى و ابلاغ رسالت آن حضرت تعبير به صدع كرده زيرا در حقيقت به آن وسيله ، شقّ عصاى كفر شده و وحدت و نظام آن از هم پاشيده و ابرهاى تيره جهل و نادانى كه بالاى سر كافران بود و لايههاى ضخيم زنگارهاى غفلت كه دلهاى آنان را تيره و تار كرده بود از صفحه روح آنها زدوده شد و ضربات مداوم و تبليغات پيگير آن حضرت همچنان كه پتك آهنين سنگهاى سخت را خورد مىكند آنها را قطعه قطعه و پراكنده ساخت .
2 تبليغات پيگير آن حضرت در اداى رسالتش را مورد ستايش قرار داده است ، زيرا اين عمل ، نشانه بزرگى از امانت دارى او مىباشد كه خود از جمله فضايل از شاخههاى ملكه عفّت مىباشد .
3 از جمله ويژگيهاى تبليغى پيامبر اكرم اين است كه نابسامانيها را سامان داد و پراكندگيها را جمع ساخت و اين تعبير ، نشانى از اختلاف و تشتّت آراء و دشمنيها و كينه توزيهايى است كه قبل از اسلام در ميان اعراب وجود داشت تا آن جا كه به خاطر هوا و هوسهاى خود ممكن بود كه يك شخصى دست به قتل فرزند يا پدر و يا ديگرى از خويشاوندان خود بزند ، امّا خداوند با مقدم آن پيامبر گرامى پراكندگيها را به هم پيوست و دلهاى آنان را با هم الفت داد ، چنان كه قرآن نيز به اين ويژگى اشاره فرموده و به سبب اين نعمت بزرگ بر مردم منّت نهاده است : « و اَلَّفَ بَين قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جميعاً ما اَلَّفتَ بين قلوبهم و لكن اللَّه اَلَّفَ بينَهم [ 2 ] »
در عبارت : و الضغائن القادحه فى قلوبهم ،
كينههاى آتش افروز در
[ 2 ] سوره انفال ( 8 ) آيه ( 62 ) يعنى : و ميان دلهاى آنان الفت بر قرار كرد ، دلهايى كه اگر تو مىخواستى با تمام ثروتهاى روى كره زمين آنها را با هم مانوس كنى نمىتوانستى ، امّا خداوند ايشان را با هم الفت داد .
[ 203 ]
دلهايتان ، لفظ قادحه را براى كينهها استعاره آورده كه به معناى سخن ، جاذبه و روشنى بيشترى داده است ، زيرا همچنان كه چوب آتش زنه ، شعله آتش را بر مىافروزد و بر حرارت آن مىافزايد ، كينه و دشمنيها هم خشم و شرارت و فتنه و آشوب به وجود مىآورد . و تأييد از خداوند است .