جستجو

و من خطبة له ع بعد انصرافه من صفين و فيها حال الناس قبل البعثة و صفة آل النبي ثم صفة قوم آخرين

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 8 ] 2 از خطبه‏هاى اوست كه پس از بازگشت از نبرد صفيّن خوانده است او را سپاس مى‏گويم كه زيادتخواه نعمت اويم . گردن نهاده عزّت اويم . پناه خواه از معصيت اويم ، و نيازمند كفايت اويم . هر كه را راه نمايد گمراه نباشد ، و دشمنش را كسى پناه نباشد و آن را كه او كارگزار شد ، نيازى به مال و جاه نباشد . هر چه سنجند به پاى سپاس او نرسد و هيچ اندوخته‏اى به بهاى او نرسد . گواهى مى‏دهم كه خدا يكتاست ، انبازى ندارد و بى‏همتاست . گواهيى از روى اعتقاد و ايمان ، بى‏آميغ برآمده از امتحان . چند كه ما را زنده مى‏دارد اين گواه دستاويز ماست و ذخيره دشواريهاى روز رستاخيز ماست ، كه گواه به يگانگى او ، نشانه استوارى ايمان است و سرلوحه نيكوكارى و احسان ، و مايه خشنودى خداى رحمان ، و سلاح جنگ با شيطان ، و گواهى مى‏دهم كه محمّد ( ص ) بنده او و پيامبر اوست . او را بفرستاد با دينى آشكار ، و نشانه‏هايى پديدار ، و قرآنى نبشته در علم پروردگار . كه نورى است رخشان ، و چراغى است فروزان ، و دستورهايش روشن و عيان . تا گرد دودلى از دلها بزدايد ، و با حجّت و دليل ملزم فرمايد . نشانه‏هايش ببينند و بيش نستيزند ، و بترسند و از گناه بپرهيزند . و اين هنگامى بود كه مردم به بلاها گرفتار بودند ، و رشته دين بريده و كشتى‏هاى يقين ناپايدار . پندار با حقيقت به هم آميخته ، همه كارها در هم ريخته . برونشو كار دشوار ، درآمدنگاهش ناپايدار ، چراغ هدايت بى‏نور ، ديده حقيقت بينى كور ، همگى به خدا نافرمان ، فرمانبر و ياور شيطان ، از ايمان روگردان . پايه‏هاى دين ويران ، شريعت بى‏نام و نشان ، راههايش پوشيده و نا آبادان . ديو را فرمان بردند ، و به راه او رفتند و چون گله كه به آبشخور رود پى او گرفتند . تخم دوستى‏اش در دل كاشتند و بيرق او را برافراشتند حالى كه فتنه چون شترى مست آنان را [ 9 ] به پى مى‏سپرد ، و بر دست و پا ايستاده ، از پايشان در مى‏آورد ، و آنان دچار موج فتنه سرگردان بودند ، درمانده و نادان ، فريفته مكر شيطان . در خانه امن كردگار 1 با ساكنانى تبه‏كار و بدكردار ، خوابشان شب بيدارى ، سرمه ديده‏شان اشك جارى ، در سرزمينى عالم آن دم از گفت بسته ، و جاهل به عزّت در صدر نشسته . و از اين خطبه است در وصف خاندان رسول ( ص ) راز پيامبر بدانها سپرده است ، و هر كه آنان را پناه گيرد به حق راه برده است . مخزن علم پيامبرند و احكام شريعت او را بيانگر . قرآن و سنّت نزد آنان در امان . چون كوه افراشته ، دين را نگهبان ، پشت اسلام بدانها راست و ثابت و پابرجاست . و از اين خطبه است درباره گروهى از مخالفان تخم گناه كشتند ، و آب فريب به پاى آن هشتند و شكنجه و عذاب درويدند ، و بدين حقيقت نرسيدند كه : از اين امّت كسى را با خاندان رسالت همپايه نتوان پنداشت ، و هرگز نمى‏توان پرورده نعمت ايشان را در رتبت آنان داشت كه آل محمّد ( ص ) پايه دين و ستون يقينند . هر كه از حد درگذرد به آنان بازگردد ، و آن كه وامانده ، بديشان پيوندد . حقّ ولايت خاصّ ايشان است و ميراث پيامبر مخصوص آنان . اكنون حقّ به خداوند آن رسيد و رخت بدانجا كه بايسته اوست كشيد 2 .