جستجو

و من خطبة له ع ينبه على إحاطة علم

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 232 ] 198 و از خطبه‏هاى آن حضرت است مى‏داند فرياد ددان را در بيابانها و نافرمانى بندگان را در نهانها ، و آمد شد ماهيان را به درياهايى با آب فراوان ، و به هم كوفتن آب را بر اثر بادهاى سخت وزان . و گواهى مى‏دهم كه محمد ( ص ) گزيده خداست ، و رساننده وحى او و رسول رحمت او برماست . اما بعد ، سفارش مى‏كنم شما را به ترس از خدايى كه آفرينشتان را آغاز فرمود ، و بازگشتنتان بدو خواهد بود . روايى حاجت شما از اوست ، و نهايت رغبتتان به درگاه اوست . مقصد راه شما به پيشگاه او منتهى شود ، و پناهگاهتان سايه رحمت او بود . داروى درد دلهاتان ترس از خداست ، و ترس از خدا موجب بينايى درونهاى كور شماست ، و درمان بيمارى كالبدهاتان و زداينده فساد سينه‏هاتان . پليديهاى جانهاتان را پاك كننده است ، و تاريكى ديده‏هاتان را روشنى بخشنده . و بيم و نگرانى دلتان را ايمنى ، و در تاريكى نادانى شما را روشنى . پس فرمانبردارى خدا را پوشش جان كنيد . نه رويه كار سازيد كه براى ديدن مردمان كنيد . و به درون فرمانبردار باشيد نه در برون ، چنانكه فرمانبردارى ميان پهلوها و پشت شما بود بسان پى و رگ و خون و بر سر همه كارهاتان اميرش نماييد ، و آبشخوريش سازيد براى روزى كه بد آن در مى‏آييد . و ميانجيى براى حاجت روا گرديدن ، و سپرى براى روز ترسيدن ، و درون گورها را چراغ روشنايى ، و آرامشى به هنگام وحشت دراز و بيم تنهايى ، و زداينده غم در منزلهاى اين جهانتان و پس از مردن هم كه همانا فرمانبردارى خدا پناه از مهلكه‏هاى نهان است ، و از ترسگاهها كه بيم افتادن در آن است ، و از گرمى آتشها كه سخت سوزان است . پس آن كه به تقوا كوشد سختيها از او روى پوشد از آن پس كه نزديك مى‏نمود ، و كارها بر وى شيرين شود ، از آن پس كه تلخ مى‏بود . و موجهاى انباشته بلا از او بگشايد ، و آنچه سخت بود براى او آسان نمايد . باران پيوسته مكرمت از پس باز ايستادن بر او ببارد ، و رحمت [ 233 ] رويگردان بدو روى آرد . چشمه نعمت پس از فرو شدن آب براى وى روان گردد ، و نم‏نم باران بركت ، درشت قطره شود و بر او ريزان . پس بترسيد از خدايى كه شما را از موعظت خود بهره‏مند ساخت ، و با فرستادن پيامبرانش پند داد ، و با نعمت خود رشته منت به گردنتان انداخت . پس خود را با پرستش او خوار داريد و حق طاعتش را بگزاريد . ديگر اينكه اين اسلام دين خداست كه آن را براى خود گزيد ، و به ديده عنايت خويشش پروريد ، و بهترين آفريدگان خود را مخصوص رساندن آن به مردمان گردانيد . ستونهاى آن را بر دوستى خود استوار داشت ، و با عزت آن ديگر دينها را خوار ، و به سربلندى آن ديگر ملتها را پست و بيمقدار ، و به ارجمندى آن دشمنانش را بى اعتبار ، و با يارى كردن آن مخالفانش را واگذارد ، و يارى ننمود ، و با استوارى پايه‏اش پايه‏هاى گمراهى را ويران فرمود . و تشنگان حكمت را از آبدانهايش سيراب كرد و آبگيرهاى آن را براى بردارندگان آب معرفت پر آب . پس چنانش برپا داشت كه نه دستاويزش بريدنى باشد ، و نه حلقه‏هايش گشودنى ، و نه پايه‏هايش ويران شدنى ، و نه ستونهايش برافكندنى ، و نه درخت آن از ريشه برآيد و نه زمانش به سرآيد . و نه راههايش پى سپر روزگار گردد 1 و نه شاخه‏هايش بريدنى و نه راههايش تنگ و ديرگذر ، و نه پيمودن همواريهايش دشوار . نه سپيدى روشنش را سياهى فرا گيرد ، و نه راستى‏اش كجى پذيرد . چون چوب خشك خمش نتوان كرد ، و گذرگاهش را بى دشوارى توان سپرد 2 . چراغش نميرد و شيرينى‏اش چاشنى 3 تلخى نگيرد . پس اسلام ستونهاست كه خدا پايه‏هايش را بر حق استوار كرد و اساس آن را پايدار كرد ، و چشمه‏هاست نهرهايش پر آب و جوشان ، و چراغهاست روشنايى آن تابان ، و نشانه‏هاست كه ديده بدان نهند و از درّه‏هايش بگذرند ، و آبشخورهاست كه در شوندگان بدان سيراب شوند . خدا نهايت خشنودى خود را در اسلام قرار داده 4 و فرازترين نقطه ستونهاى شرع در اين دين ايستاده ، و بالاترين مقام طاعتش را در پيروى آن نهاده [ 234 ] پس اسلام نزد خدا استوار پايه است و افراشته بنيان ، برهانش روشن است و روشنى‏اش تابان ، قدرتش ارجمند است و نشانه‏هايش بلند و در افتادن با آن ناممكن و مايه ريشخند . پس آن را بزرگ بشماريد ، و پيرويش كنيد و حق آن را بگزاريد ، و در جايى كه شايسته آن است فرودش آريد . پس خدا محمد را كه درود وى بر او و ياران او باد به حق برانگيخت ، آنگاه كه پايان دنيا نزديك بود و آخرت روى‏آور و جهان پس از روشنى و زيبايى ، تاريك . زندگى مردمش دشوار ، و آرام جاى آنان ناهموار ، جهان به نيستى و فرو ريختن نزديك گرديده ، مدت آن به سر رسيده ، و نشانه‏هاى آن پديد و پيوند مردمش با آن بريده ، و حلقه‏هاى پيوندشان از هم دريده ، و اسباب از هم گسيختگى‏شان بسيار ، و نشانه‏هاى رستگارى ناپايدار ، و زشتيهاى دنيا آشكار ، رشته عمرش كوتاه و به سر رسيدنش نمودار . اين هنگام خدا او را مأمور رساندن شريعت به مردمان كرد و موجب ارجمندى امت ، و بهار مردم زمانش ، و مايه سربلندى يارانش ، و موجب شرف ياورانش . پس فرو فرستاد بر او قرآن را ، نورى كه چراغ‏هاى آن فرو نميرد ، و چراغى كه افروختگى‏اش كاهش نپذيرد ، و دريايى كه ژرفاى آن كس نداند ، و راهى كه پيمودنش رهرو را به گمراهى نكشاند . و پرتوى كه فروغ آن تيرگى نگيرد ، و فرقانى كه نور برهانش خاموش نشود ، و تبيانى 5 كه اركانش ويرانى نپذيرد ، و بهبوديى كه در آن بيم بيمارى نباشد ، و ارجمنديى كه يارانش را شكست و ناپايدارى نباشد ، و حقى كه ياورانش را زيان و خوارى نباشد . پس قرآن معدن ايمان است و ميانجاى آن ، و چشمه‏سار دانش است و درياهاى آن ، و باغستان دادست و آبگيرهاى آن ، و بنياد اسلام است و بنلاد استوار آن . واديهاى حقيقت است و سبزه‏زارهاى آن ، و دريايى است كه بردارندگان آب آن را خشك نگردانند ، و چشمه‏سارهاست كه آب كشندگان ، آب آن را به ته نرسانند ، و آبشخورهاست كه در آيندگان آب آن را كم نكنند ، و منزلگاههاست كه مسافران راهش را گم نكنند ، و نشانه‏هاست كه روندگان از نظرش دور ندارند ، و پشته‏هاست كه روى آورندگان از آن نگذرند و آن را نگذارند . خدايش مايه سيرابى دانشمندان كرده است ، و بهار دلهاى فقيهان و مقصد راههاى پارسايان ، و دارويى كه از پس آن بيمارى نيست و نورى كه با آن تارى نيست ، و ريسمانى كه گرفتنگاه آن استوار است و پناهگاهى كه قلّه آن [ 235 ] پناهنده را نگاهدارست ، و ارجمندى هر كه با او دوستى ورزد و امان آن كس كه بدان در شود ، و راهنماى هر كه بدان اقتدا كند ، و عذرخواه آن كه آن را مذهب خود گيرد و برهان هر كس كه بدان سخن گويد و آن را پذيرد ، و گواه هر كه در مخاصمت پشتيبان خويشش شماريد ، و پيروزى آن كس كه بدان حجت آرد ، و راهبر آن كه آن را به كار دارد و برنده آن كه آن را كار فرمايد ، و نشان آن كس كه در آن بنگرد چنانكه بايد ، و نگاهدار كسى كه خود را بدان از آسيب پايد ، و دانش كسى كه آن را نيك به خاطر سپارد ، و حديث كسى كه از آن روايت كند ، و حكم آن كس كه خواهد حكم دهد .