جستجو

و من كلام له ع في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

( 39 ) 17 گفتارى پيرامون متصديان ناشايسته همانا كه در پيشگاه خداوندى ، دو كس خشم‏انگيزترين آفريدگان‏اند : يكى ، كسى كه خداوندش به خويشتن خويش وانهاده است . از خط تعادل بيرون افتاده ، به سخنان بدعت‏آميز و دعوتهاى گمراه كننده با اشتياق فراوان دل داده است . چنين كسى شيفتگانش را ، فتنه‏اى است ، زيرا كه خود از خط روشن پيشينيان خويش منحرف شده است و گمراه كننده‏ى كسانى است كه در زندگى يا پس از مرگ ، پيرويش كنند . او ، هم بار خطاى ديگران را بدوش مى‏كشد و هم گروگان خطاى خويش است . دو ديگر كس ، جهل گردآورده‏اى است ، كه در ميان توده‏هاى ناآگاه ، خود را پايگاهى ساخته است ، در امواج فتنه‏ها جولان مى‏دهد و از راز صلح ، يكسره بى‏خبر است . ناآگاهان مردم‏نما دانشمندش مى‏نامند ، در حالى كه از هر علمى خالى است و فرصت و استعدادش را ، به تمامى ، صرف اندوختن چيزهايى مى‏كند كه هر چه اندك بهتر پس از سيراب شدن از آبى گنديده و لجن‏آلود و اندوختن اشيايى بى‏ارزش ، به ناروا بر كرسى داورى مردم فرا مى‏رود و روشن‏گرى مسايلى را به عهده مى‏گيرد كه بر ديگران مشتبه شده باشد . و چون با طرح مساله‏ى مبهمى رو به رو شود ، از مشتى سخنان كهنه و بى‏بها و از پيش آماده ، كمك مى‏جويد و قاطعانه بر آنها تكيه مى‏كند و تأكيد مى‏ورزد ، در حالى كه تار و پود بافته‏هايش سستى تارهاى درهم تنيده‏ى عنكبوت را ماند ، كه خود نيز بدان اعتمادى ندارد ، و در صواب و خطا بودن داوريش در ترديد ماند . اگر به صواب حكمى صادر كند ، نگران است كه مبادا خطا كرده باشد و چون به خطا گرفتار شود ، اميدوار است كه شايد به حق رسيده باشد . او نادانى است كه در امواج ندانستن‏ها پويد ، و نابينايى كه بر كورى و كوردليها ره جويد و هرگز بر تجربه‏ها و قاطعيت دانسته‏هاى خويش دندان نفشارد . روايتها را [ 35 ] چنان مى‏پراكند كه گويى كاه است كه همى بر باد رود . به خدا سوگند كه پيمانه‏ى قلبش چنان لبريز نيست كه از آن دانشى بتراود ، و او خود مسندى را كه به وى سپرده شده است ، سزاوار نباشد . در آن چه ناآگاه است ، نمى‏تواند تصور دانايى كند و هرگز از انديشه‏اش نمى‏گذرد كه جز از فهم و برداشت او ، برداشت و راه و آئين ديگرى نيز مى‏تواند وجود داشته باشد ، و چون به جهالت درونى خويش به كمال آگاه است ، هر چه را كه بر او پوشيده باشد ، سرپوش مى‏نهد و طرح شدنش را مانع مى‏شود . از داوريهاى ستمگرانه‏اش ، خونهاى به ناحق ريخته و ميراثهاى به يغما رفته ، فريادها دارند در پيشگاه خداوند ، از كسانى شكوه دارم كه با جهل مى‏زيند و گمراه مى‏ميرند . در ميانشان هيچ چيزى زيانبارتر از قرآن نمى‏نمايد ، اگر به شيوه‏ى شايسته تلاوت شود ، و چون با تغيير و تحريف خوانده شود ، هيچ كالائى سودآورتر و ارزشمندتر از قرآن نباشد . اينان را در شناخت ارزشها و ضد ارزشها ، بينشى واژگونه باشد .