متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
( 257 )
[ 169 ]
151 از گفتارهاى آن حضرت
خداى را به يارى مىخوانم تا شيطان را از خويش برانم و مهارش كنم و از دام و نيرنگش ايمنى يابم ، با گواهى بر اين حقيقت كه محمد بنده ، رسول ، زبده و گزيدهى او است . در فضل ، كسى با او پهلو نمىزند و نبودش فاجعهاى جبران ناپذير باشد .
در پى گمراهى ظلمت زاى جهل مسلط و جفاى خشك و خشن ، خداوند به وسيلهى او ، اقصاى زمين را روشنى بخشيد ، در حالى كه مردم هيچ حريمى را حرمت نمىنهادند ، حكما را در ميان خود ارجى نمىگذاشتند ، در ركود فرهنگى مىزيستند و با كفر راهى مرگ مىشدند .
( 258 ) شما اى تودههاى عرب ، همگى آماج تيرهاى بلايى هستيد كه نزديك و نزديكتر مىشوند . هشداريد و از بدمستيهاى رفاه و نعمت پروا كنيد و از نقمتهاى هلاكتآور بر حذر باشيد ، و بكوشيد تا در حركتهاى كور و پر خم و پيچ كولاك و تندبادهاى فتنهها ، ثابت قدم بمانيد ، به ويژه در نخستين پيدايش جنين آن ، و آشكار شدن رازهاى نهفتهاش ، كه محور آن نصب مىشود و سنگ آسيابهاى آشوب و خون بر مدارش به گردش در مىآيند . در آغاز پيدايش خود ، پنهان و ناپيدا است ، اما ديرى نمىپايد كه به رسوايى آشكار مىانجامد ، جوانيش ، جوانى پسران را ماند ، اما آثارش همچون سنگ ، سخت و ديرپا و شكننده باشد . ستم گران تاريخ بر حسب پيمانهايى ويژه ميراث بران نسل اندر نسل آن فتنههايند ، چنان كه اولينشان رهبر آخرين ، و آخرينشان دنبالهرو اوليناند دنياى پست را ميدان رقابتها قرار مىدهند و بر سر لاشهاى گنديده ، چونان سگان در هم مىآويزند و از هم مىربايند ، اما ديرى نمىپايد كه پيرو از پيشرو ، و جلودار از پيرو بيزارى جويند ، با بغض و كينه از هم جدا شوند و در برخوردها يكديگر را لعن كنند ، پس از اين مرحله است كه طليعهى آشوبى لرزش آفرين ، كوبنده و خونين نمايان مىشود كه ديگر بار دلها از پى دورانى آرامش و ثبات به كجى گرايند و از پس روزگارى سلامت ، مردان به گمراهه كشيده شوند ،
و به هنگام يورش فتنهها ، گرايشها گونهگون و انديشهها ناهمگون باشند و در تحليلش به شبهه دچار آيند . هر نيرويى كه آهنگ مقاومت كند ، خرد شود و هر كه در دوران حاكميت آن دست به تلاش زند ، سركوبى گردد ، گروههاى قدرت به جان يكديگر در افتند و چونان خران وحشى در گلهشان ، به هم درآويزند ، شيرازهى دين بگسلد ، و چهرهى جريان حاكم گم شود . در چنان جوى ، چشمههاى حكمت فرو خشكد ،
[ 170 ]
ستمگران زبان بگشايند . و با لگامهاى آهنين دهان صحرا نشينان را خرد كنند ، و در زير سلطهى خويش له و كوبيدهشان سازند ، در غبار سياهش تك سواران تباه شوند ، و در كژ راهههايش ره شناسان به كام هلاكت روند .
بارى ، آن فتنه و آشوب ، روزگار تلخى پديد آورد و خون تازهى اين امت را بمكد و بر برج بلند دين شكافى عميق پديد آرد و پيوند باورهاى يقينى را بگسلد ، هوشياران و هوشمندان از آن بگريزند و پليدان سياست باز امورش را عهدهدار شوند ، در آن آشوب پر رعد و برق و چست و چالاك ، قطع رحم رواج يابد ، اسلام ، به بوتهى فراموشى سپرده شود ، هم پرهيزگرانش آلوده و هم كناره گيرانش وابسته گردند .
( 259 )
بخشى از همان گفتار
گروهى كشتگان بر خاك و خون خفتهاند ، و جمعى وحشت زده پناهگاه امنى جويند ، با تعهد سوگند و فريب ايمانى دروغين به دام افتند ، اينك هشداريد و خود را تخته نشان تير فتنهها و پرچم افراشتهى بدعتها مسازيد ، و به راهى وفادار بمانيد كه انبوههى مردم را پيوند مىزند ، و زير بناى اركان اطاعت حق باشد . بكوشيد تا به حضرت حق با سيماى مظلومان تاريخ راه يابيد ، نه با چهرهى ستمگران ، هم از اولين پلههاى نردبام شيطان پروا كنيد ، و هم از پرتگاههاى تجاوز ، شكم خويش را با لقمههاى حرام مياكنيد . زيرا كه جايگاه شما در نگاه همان مقامى است كه گناه را بر شما تحريم كرده ، راه اطاعت را برايتان هموار ساخته است .