متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 264 ]
129 از سخنان آن حضرت عليه السّلام است به اباذر رحمة اللّه هنگامى كه به ربذه [ 1 ] تبعيد شد ، چنين فرمود :
يَا ؟ أَبَا ذَرٍّ ؟ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ اَلْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اُهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ اَلرَّابِحُ غَداً وَ اَلْأَكْثَرُ حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اِتَّقَى اَللَّهَ لَجَعَلَ اَللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لاَ يُؤْنِسَنَّكَ إِلاَّ اَلْحَقُّ وَ لاَ يُوحِشَنَّكَ إِلاَّ اَلْبَاطِلُ فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْيَاهُمْ لَأَحَبُّوكَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوكَ « اى اباذر تو به خاطر خدا خشمگين شدى ، پس به او اميدوار باش ، اين گروه براى حفظ دنياى خود از تو ترسيدند ، و تو براى حفظ دين خويش از آنها بيمناك شدى ، پس آنچه را كه به سبب آن از تو ترسيدند به خودشان واگذار ،
و براى حفظ آنچه از جهت آن از تو مىترسند كه دين توست از آنها بگريز ،
آرى چه بسيار نيازمندند به آنچه تو آنها را از آن منع كردى و چه قدر بىنيازى از آنچه تو را از آن منع كردند ، و بزودى خواهى دانست چه كسى فردا سود
[ 1 ] ربذه : محلى بىآب و علف در چهار يا پنج فرسنگى مدينه بوده كه قبر ابوذر غفارى در آن جاست . ( مترجم )
[ 265 ]
مىبرد ، و كدام كس بيشتر مورد رشك خواهد بود ؟ ؟ ، و اگر درهاى آسمانها و زمينها به روى بندهاى بسته شود ، و او پرهيزگارى را پيشه كند ، خداوند در آن ميان راه خلاصى براى او خواهد گشود ، جز حقّ ، كسى با تو دمساز نمىشود ، و جز باطل چيزى تو را به وحشت نمىافكند . اگر دنياى آنان را مىپذيرفتى تو را دوست مىداشتند ، و اگر چيزى از آن به خود اختصاص مىدادى تو را در امان مىگذاشتند . » نام ابو ذرّ جندب بن جناده از بنى غفار است كه قبيلهاى از كنانه مىباشد ،
او در مكّه اسلام آورد ، چون هنگامى كه مسلمان شد به ديار خود بازگشت و در آن جا اقامت گزيد ، نتوانست در جنگ بدر و خندق حضور يابد ، و پس از اين وقايع بود كه در مدينه به خدمت پيامبر اكرم ( ص ) رسيد . او على ( ع ) و اهل بيت پيامبر ( ص ) را دوست مىداشت و كسى است كه پيامبر خدا ( ص ) درباره او فرموده است : ما أقلّت الغبراء و لا أظلّت الخضراء على ذي لهجة أصدق من أبى ذرّ يعنى : زمين كسى را برنداشت و آسمان سايه نيفكند بر گويندهاى كه از ابى ذرّ راستگوتر باشد . ابن معمّر درباره ابى ذرّ روايت كرده است كه گفت : ابا ذرّ را ديدم حلقه در خانه كعبه را گرفته مىگفت : من ابوذر غفارى هستم ، هر كس مرا نمىشناسد ، بداند من جندب صحابى پيامبر خدايم ( ص ) شنيدم از رسول خدا ( ص ) كه مىفرمود : مثل خاندان من مثل كشتى نوح است ، هر كس بر آن سوار شود رهايى مىيابد و كسى كه تخلّف ورزد غرق مىگردد . عثمان ابوذرّ را از مدينه بيرون و به ربذه تبعيد كرد و اين محلّى نزديك مدينه بوده است . در باره علّت تبعيد او اقوال مختلفى نقل شده است : از زيد بن وهب روايت شده كه گفته است : به ابى ذرّ رحمة اللّه عليه در هنگامى كه در ربذه اقامت داشت گفتم :
چه چيز باعث شده كه تو در اين جا منزل كردهاى ؟ گفت : علّت را به تو مىگويم و آن اين است كه من در روزگار حكومت معاويه در شام بودم و در آن جا گفتار خداوند متعال را يادآور شدم كه فرموده است : « وَ الَّذِينَ يَكْنِزُوْنَ الْذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ
[ 266 ]
يُنْفِقُونَها فِيْ سَبِيلِ اللّهِ » [ 2 ] معاويه گفت : اين آيه درباره اهل كتاب نازل شده است ، گفتم بلكه درباره ما و آنهاست ، در نتيجه معاويه نامهاى به عثمان نوشت و در اين باره از من به او شكايت كرد ، عثمان به من نوشت كه به سوى من بيا من هم به نزد او رفتم ، در اين هنگام ديدم مردم را بر من شورانيده چنان كه گويى مرا نمىشناسند . من در اين باره به عثمان شكايت كردم ، او مرا مخيّر داشت كه در هر جا بخواهم سكنا گزينم ، من ربذه را برگزيدم .
اين گفتار كسانى است كه خواستهاند عثمان را در ستم به ابى ذرّ و تبعيد او بىگناه قلمداد كنند ، و بگويند رفتن وى به ربذه به اختيار خود او بوده است ، امّا گفته شده كه ابى ذرّ در ردّ و انكار آنچه را زشت و ناروا ديده ، و همچنين درباره عثمان ، سخن به درشتى گفته ، و اظهار مىداشته كه اصحاب محمّد ( ص ) بر عهد و ميثاق خود پايدار نماندهاند ، و با اين گونه سخنان مردم را از عثمان دور و پراكنده مىساخته ، و به همين سبب بوده كه عثمان او را از مدينه بيرون و به ربذه تبعيد كرده است و آنچه را على ( ع ) در اين خطبه به ابى ذرّ خطاب كرده با روايت دوّم سازگارتر است .
فرموده است : إنّك غضبت للّه ،
تو براى خدا خشمگين شدى .
اين گواهى است بر اين كه انكار و ردّ ابوذر نسبت به آنچه را كه زشت و ناروا مىديده تنها براى خشنودى خداوند بوده است .
فرموده است : إنّ القوم خافوك على دنياهم
يعنى : اين گروه از نظر حفظ دنياى خودشان از تو بيم دارند و از اين كه مردم را از اطراف آنان دور مىگردانى ،
مىترسند كه خلافت و حكومت از چنگ آنها بيرون رود ، امّا تو از اين كه با كارهاى آنان موافقت كنى ، و بر خلاف سنّت ، از عطاياى آنان چيزى دريافت
[ 2 ] سورة توبه ( 9 ) آيه ( 34 ) يعنى : و كسانى كه زر و سيم را انباشته مىكنند ، و در راه خدا انفاق نمىكنند . . .
[ 267 ]
دارى از آنان بيمناكى .
فرموده است : فاترك تا . . . منعوك .
يعنى : دنيايشان را به خودشان واگذار ، و دينت را برهان ، چه بسيار است نياز آنها به دين تو ، و چه بسيار است بىنيازى تو از دنياى آنها .
فرموده است : ستعلم من الرّابح غدا و الأكثر حسّدا
يعنى : خواهى دانست كه چه كسى فردا سود مىبرد و به چه كسى بيشتر رشك و حسد مىورزند ، اين سخن اشاره به روز رستاخيز است ، و اين روشن است كسى كه دنيا را رها مىكند و بدان اعتنا ندارد ، نسبت به كسى كه خواستار و دوستدار آن است سود بيشتر را برده ، و هر چه سود بيشتر باشد حسودان نيز زيادترند .
فرموده است : و لو انّ السّماوات . . . تا مخرجا .
اين بيان ، مژدهاى است كه امام ( ع ) بر خلاصى ابى ذرّ از سختى حال و بدى اوضاعى مىدهد كه در نتيجه تبعيد براى او پيش آمده است و اين كه تبدّل احوال را مشروط به پرهيزگارى كرده اشاره است به آنچه خداوند متعال فرموده كه « و مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً [ 3 ] » ابن عبّاس گفته است كه پيامبر خدا ( ص ) اين آيه را قراءت كرد و فرمود كسى كه پرهيزگار باشد خداوند از شبهات دنيا و سكرات مرگ و سختيهاى روز قيامت مخرج و مفرّى براى او قرار مىدهد ، آشكار است كه تقوا را شعار خود گردانيدن ، و پرهيزگارى را شيوه خود ساختن ، سبب قاطعى است كه انسان بتواند از دنيا و خوشيهاى آن چشم طمع بردارد ، و نفس امّاره را از وقوع در شبهات باز دارد ، و در اين صورت رهايى او از سكرات مرگ و سختيهاى روز رستاخيز آشكارتر و قطعىتر است ، و اين كه امام ( ع ) در بيان تنگى و بد حالى انسان مبالغه كرده ، و از آن به بستن درهاى آسمانها و زمين بر
[ 3 ] سوره طلاق ( 65 ) آيه ( 2 ) يعنى : و هر كس خدا ترس شود خداوند راه بيرون شدن ( از گناهان و بلا و حوادث سخت را ) براى او مىگشايد .
[ 268 ]
روى او تعبير فرموده ، براى روشن كردن فضيلت تقوا و اهميّت آن است .
پس از آن امام ( ع ) به ابى ذرّ دستور مىدهد كه جز با حقّ انس نگيرد ، و جز از باطل نهراسد ، و اين كه با ذكر إلاّ انس را به حقّ ، و وحشت را به باطل ، منحصر ساخته ، براى اين است كه پرهيز دهد از اين كه انسان از حقّى در هراس افتد ، و در نتيجه آن را رها و از آن دورى كند هر چند اين حقّ براى او سخت و دشوار باشد و يا اين كه به باطلى انس گيرد و آن را به جا آورد ، يا در برابر انجام دادن آن سكوت اختيار كند هر چند اين باطل براى او لذّتبخش باشد .
امام ( ع ) به ابى ذرّ گوشزد مىكند ، كه دشمنى گروه حاكم و ارعاب او به سبب اين است كه در كار دنيا با آنها مشاركت و همكارى نمىكند ، و همچنين به علّت تنهايى او در انكار و مخالفت ، و نيز سخنان تند و خشن او بر ضدّ آنهاست .
واژه قرض در جمله « و لو قرضت لأمنوك » به معناى اخذ يعنى گرفتن است . و توفيق از خداست .