آبشن . آفشن . اوشن . آویشن . زعتر. سعتر. صعتر. اوریغانس . (یادداشت مولف ).
تعبیری در تداول خانگی خاصه زنان ، در مقام طنز ناآراستگی گیسو و زلف : یوشن هایت را عقب بزن ; یعنی گیسوی افشانده بر رخ و درهم خود را از رخسار به یک سو ببر. نوعی خار، و یوشن تپه ، تلی به شمال شرقی تهران از این کلمه است که عامه آن را یوشان تپه گویند. (یادداشت مولف ).