جستجو
کد : DK-205322     

یوزباشی


کلمه ترکی است (از: یوز، صد + باش ، رئیس و سر + ی ) ومعنی ترکیبی آن سردار و رئیس صد نفر است . رئیس صد تن . قائد صده . (یادداشت مولف ). سردار صد کس . (آنندراج ): در زمان شاه عباس ماضی صد نفر از غلامان گرجی سفید را خواجه نموده یکی که از همه معتبرتر بود یوزباشی ایشان نموده اند و یوزباشی دیگر به جهت خواجه سرایان سیاه تعیین و به او نیز صد نفر تابین از خواجه های سیاه داده تا زمان شاه سلطان حسین یوزباشی آقایان سفید، ابراهیم آقا، و یوزباشی آقایان سیاه ، الیاس بوده . هریک از یوزباشیان در دور حرم محترم عمارت و دستگاهی و... داشتند. (از تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 19). و رجوع به تذکرةالملوک ص 9، 13، 30، 37، 40 شود.
-یوزباشی گری ; عمل و شغل یوزباشی: مشارالیه عمده ترین امراء ارکان دولت باهره ... و خدمت ایالت و حکومت و سلطنت و یوزباشی گری و تیول و مواجب قاطبه قورچیان برطبق عرض قورچی باشی و تعلیقه وزراء اعظم شفقت می شده . (از تذکرةالملوک ص 7).
  • در دوره قاجاریه منصبی بود بی عده معلوم روسای فراشان را و پس از آن دهباشی بود. (یادداشت مولف ).