جستجو
کد : DK-203843     

یاری ده


یاری دهنده . مساعد. کمک کننده . دستیار. پایمرد. مددکار: ارواج گفت برو و طلب کن و اگر ترا حرب افتد و محتاج به یاری ده باشی مرا خبر ده تا تو را یاری ده باشم . (ترجمه طبری بلعمی ).
برآرم من این راه ایشان به رای
به نیروی یاری ده رهنمای .

فردوسی .