عمل گیرا. حالت و چگونگی گیرا. صفت گیرا. قوت گیرندگی . قبض و تصرف و توانایی گرفتن و ضبط کردن . (از ناظم الاطباء): تن گوید بار خدایا مرا بیافریدی بمانند پاره هیزم ، در دستم گیرایی نبود و در پایم روانی نبود. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3ص 301).
گرفتگی . (ناظم الاطباء). ابتلاء و گرفتار شدن . تاثیر. جذب:
سعدی آتش زبانم در غمت سوزان چو شمع
با همه آتش زبانی در تو گیراییم نیست .
سعدی .