جستجو
کد : DK-163616     

گیراگیر


مرکب از: گیر به معنی گیرنده و گرفتن + الف اتصال یا (میانوند) + گیر مکرر. (از حاشیه برهان چ معین ). گرفتگی سخت . (ناظم الاطباء). هنگام گیرودار.
  • در لحظه حساس . در لحظه اخیر. (یادداشت به خط مولف ).
  • غوغا و همهمه و شور. (ناظم الاطباء).
    -گیراگیر جنگ ; در لحظه حساس جنگ. همهمه و شور و غوغای جنگ. در بحبوحه جنگ. (یادداشت مولف ).
    -در گیراگیر حرکت ; در جناح حرکت . (یادداشت به خط مولف ).
    -در گیراگیر رفتن ; در جناح حرکت رفتن . (یادداشت به خط مولف ).
    -در گیراگیر معرکه ; در بحبوحه جنگ.(یادداشت به خط مولف ).
    -روز گیراگیر ; روز جنگ و ستیز:
    خنجر خسرو است و کلک وزیر
    سپر ملک روز گیراگیر.

    اوحدی .