جستجو
کد : DK-163636     

گیرانیدن


به معنی گیراندن . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). گرفتن فرمودن . (ناظم الاطباء): چون از طایفه عرب ترکتازی به سپاه عجم واقع میشد مشایخ ایشان را گیرانیده روانه خراسان و والی حویزه رارخصت انصراف داد. (جهانگشای نادری از فرهنگ نظام ).
-درگیرانیدن ; گیرانیدن . رجوع به گیرانیدن شود.
-
  • به اشتعال درآوردن و شعله ور ساختن ، چون درگیرانیدن زغال و آتش: درحال آتش درگیرانید و پاره ای آرد آورده بود خمیر کرد تا ایشان را چیزی سازد. (تذکرة الاولیای عطار). رجوع به گیراندن شود.