گیرانیدن . گرفتن فرمودن و کنانیدن . (ناظم الاطباء).
چیزی را آتش دادن و آتش کردن . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). آتش در چیز قابل اشتعال درزدن . درگرفتن (متعدی ). افروختن . شعله ور ساختن . روشن کردن آن در چیزی ، چون هیمه و جز آن . مشتعل کردن و مشتعل ساختن . گیراندن آتش . باد کردن در آتش تابیش شعله ور شود. مشتعل ساختن آتش نیم مرده . گیراندن چراغ . افروختن چراغی با شعله چراغ دیگر:
باد تند است و چراغ ابتری
زو بگیرانم چراغ دیگری .
مولوی .