جستجو
کد : DK-159973     

گذشتن


ذهاب .(لغت نامه مقامات حریری ). عبره کردن . مرور. رفتن . مضی . مر. ممر. خطور کردن . گذر کردن . گذشتن تیر از آنچه بدان آید. نفاذ. نفوذ. مضاء. مجاوزه . (ترجمان القرآن ): اجتیاز; گذشتن از جایی و رفتن و بریدن مسافت را. (منتهی الارب ). عنود; از راه بگذشتن . مر; بگذشتن برکسی . (تاج المصادر بیهقی ). عبر، عبور; بر آب گذشتن .(تاج المصادر بیهقی ). اختضاع ; گذشتن بشتاب . اختراق;گذشتن باد. هجس ; در دل کسی گذشتن چیزی . اشخاص ; گذشتن تیر از بالای نشانه . جوز; گذشتن از جای . جواز; گذشتن از جای . قطوع ; گذشتن از جوی . امتر علیه و به ; گذشت بر وی . ممارة; گذشتن با هم . مر به ، مر علیه ; گذشت بر کسی . استمرار; گذشتن پیوسته . مزن ، مزناً، مزوناً; گذشتن و رفتن بر اراده خود. (منتهی الارب ): و پولی ساختند و خلایق و چهارپایان بدان میگذشتند. (ترجمه تفسیر طبری ). و بیشترین رود صناعی خرد بود واندر او کشتی نتواند گذشتن . (حدود العالم ). ناحیتی از ناحیتی به سه چیز جدا شود: یکی به کوهی خرد یا بزرگ که میان دو ناحیت بگذرد... (حدود العالم ). و رود بخارا بر در شهر سمرقند گذرد. (حدود العالم ). و ایشان را [ اهل قزوین را ] یکی جوی آب است که اندر میان مسجد جامع گذرد. (حدود العالم ). مرورود شهری است بانعمت ... و رود مرو بر کران او بگذرد. (حدود العالم ).
بیفزای نیکی تو تا ایدری
که گردی از آن شاد چون بگذری .

فردوسی .