راه . (اوبهی ) (برهان ) (جهانگیری ). راه و گذرگاه . (غیاث ):
بشد گیو با خستگان سوی کوه
زجان گشته سیر و ز گیتی ستوه
سبک خستگان را سوی دژ کشید
ز آسودگان لشکری برگزید
چنین گفت کاین کوه سرخان ماست
بباید کنون خویشتن کرد راست
طلایه ز کوه اندر آمد به دشت
بدان تا بر ایشان نیابد گذشت .
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 4 ص 897).