جستجو
کد : DK-159955     

گذاره


مجری . گذرگاه . معبر. سوراخی که از یک سوی آن بسوی دیگر توان دیدن . سوراخی که از دو سوی روشنایی و هوا راه دارد. سوراخی که از سویی فروشده ازدیگر سوی سر بیرون کند: غموس ; زخم گذاره . (منتهی الارب ). نَفَق; سوراخ گذاره دود. (زمخشری ): و این ناسور دو گونه باشد: یکی گذاره دارد و از وی باد و براز بیرون آید و دیگر بی گذاره و از وی جز ریم و زرد آب چیزی نپالاید. اما ناسور بی گذاره را علاج ... و اگر ناسوره گذاره دارد و به مقعد نزدیک بود به هیچ چیز بهتر نشود مگر به بریدن . (ذخیره خوارزمشاهی ).
گاهی به نشیبی که ز ماهیش گذاره
گاهی به فرازی که همه جستی پیکار.

منوچهری .