جستجو
کد : DK-159854     

گدازنده


ذوب کننده . حل کننده . آب کننده : صُهر; گدازنده پیه . جَمول ; گدازنده پیه . (منتهی الارب ). گدازنده طلا و مثل آن . (ترجمان القرآن ). صائغ. مذیب .
  • آب شونده . ذوب شونده . مجازاً لاغرشونده (از غم ):
    که کامت به گیتی فروزنده باد
    تن دشمنانت گدازنده باد.

    فردوسی .