جستجو
کد : DK-159883     

گداخته شدن


ذوب شدن . آب شدن . حل شدن : نحول ; گداخته شدن تن . (مجمل اللغه ). حرض ; گداخته شدن . (دهار). گداخته شدن از اندوه یا از عیش . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). انهمام ; گداخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گداخته شدن پیه و جز آن . انصهار; گداخته شدن . (منتهی الارب ). شُفوف ; گداخته شدن تن . (تاج المصادر بیهقی ). ذوب ، ذوبان ; گداخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). اِمزِهلال ; گداخته شدن برف . و مقلوب ازمهلال است . هیع; گداخته شدن ارزیز. مَعّ; گداخته شدن . اصهیرار; گداخته شدن . (منتهی الارب ): من نیز چندان بگریستم که آن حال که بروی من بود از اشک چشم من گداخته شد. (قصص الانبیاء ص 70).