جستجو
کد : DK-152028     

کاترین دوم


ملقب بکبیر. آلبرماله در تاریخ خود نویسد:«پطر سوم شش ماه پادشاهی کرد. زنی داشت به نام کاترین که بر حسب عدم تجانس فطری و به علت برتری فکر و هوشش پطر او را دوست نمیداشت و اهانت و خواری بسیار بر او وارد میکرد و در ملاء عام او را نافهم و بی شعور خطاب میکرد و میگفت روزی کاترین را از نزد خود رانده و محبوبه روسی خویش را بمقام او ارتقاء خواهد داد و یکی از سفرای فرانسه راجع به محبوبه مذکوره نوشته است که «این زن به یکی از خدمتکاران مهمانخانه پست شباهت دارد». کاترین با چندتن از صاحبمنصبان مخصوصاً سه برادر موسوم به اُرلف همدست شده روز 9 ژوئیه 1762 م . صبح بسیار زودی که پطر از پطرزبورگ خارج و دریکی از قصور اطراف ساکن بود، افواج گارد را حرکت داد و به نیروی آنها خود را امپراطریس خواند. پطر که ناگهان چنین ضربت هولناکی خورد بکلی خود را باخته و مقاومت چندانی نکرد، از جائی که بود در کشتی نشسته روبه شهر سن پطرزبورک نهاد. چون میخواست قدم به خشکی گذارده وارد ارگ شود قراولی فریاد برآورد: «سیاهی کیستی ؟ » پطر جواب داد: «امپراطور است » قراول گفت : «امپراطوری در کار نیست به دریا برگرد!» پطر اطاعت نمود. پس از آن به کاترین پیشنهاد کرد که سلطنت روسیه را تقسیم کنند، کاترین جوابی نداد و (پطر) مجبور شد استعفاء بدهد یا بقول فردریک دوم «مثل طفلی که او را بخوابگاه میفرستند» سر به زیر افکنده رو به بستر نهد، چهار روز بعد خبر مرگش منتشر شد و علت آن را قسمی از قولنج بواسیر که عوارض آن متوجه دماغ گردیده » ذکر کردند و در حقیقت اعوان کاترین او را زهر داده بودند.
کاترین دوم : کاترین دوم در سی وسه سالگی به پادشاهی رسید و سی و سه سال هم سلطنت راند (9 ژوئیه 1762 - 17 نوامبر 1796) هوشی سرشار و جسارت و عزمی بکمال و حرص و جاه طلبی فوق العاده داشت . در اوقاتی که ملکه الیزابت حیات داشت و کاترین زن ولیعهد بود به خیال سلطنت افتاد و بسفیر انگلستان چنین میگفت : «من مصمم شده ام یا بمیرم یا بسلطنت برسم » پس جد بلیغ میکرد که نسب آلمانیش را مستور داشته خود را محبوب القلوب روسها کند. عاقبت بمقصود نایل شد و این زن آلمانی از تمام ملکه های روسیه روسی تر گردید.
کاترین در زندگانی بسیار ساده بود، غالباً محض اینکه زن خدمتکار را صبح زود از خواب بیدار نکند خود چراغ را روشن میساخت . هیچوقت از خاطر نمی برد که هنگام دخول به روسیه از خانم های درجه ادنی و مبتلا به فقر و فاقه بوده است و اظهارخضوع و فروتنی کامل میکرد، از این جهت ملازمانی که در خدمتش محرمیت داشتند بشوق هرچه تمامتر به او خدمت میکردند و فدائی او محسوب میشدند. کاترین معلومات کافیه داشت چون یکنفر زن فرانسوی بنام کاردِل او را تربیت کرده بود با ادبیات فرانسه مانوس و به نویسندگان فرانسه عاشق بود. در لیاقت حکمرانی هم از هیچیک از معاصرین خود مثل فردریک دوم و ماری ترز و ژوزف دوم عقب نمیماند. گاهی در روزپانزده ساعت کار میکرد و در تمام مدت سلطنتش بقول یکی از شعرای روسیه «دیده بانی بود که هیچوقت عوض نمیشد» یعنی در کارها چنان مراقبت داشت که لمحه ای فارغ از دیدبانی نمیگردید. در عزم و ثبات نظیر پطر کبیر بود و بعلاوه در خویشتن داری و وقار به حدی مهارت و قدرت داشت که زیردستان را نیز به احترام اوامر و تقلید حفاظ و وقار خود وادار میکرد. نومیدی و یاس در او راه نمی یافت و حتی در مقابل عظیمترین مخاطرات و سخت ترین شکست ها چنان ثبات و امیدی نشان میداد که اتباع مردد خود را هم دلیر و مصمم ساخته و نایل بفتح و فیروزی میکرد.
فن تبلیغ و کسب شهرت : کاترین مثل بازیگران تئاتر در نمایش کارهای خود مهارت داشت ، مثلاً محض آنکه صیت قدرت و عظمت خود را در اقصای ممالک فرنگستان منتشر سازد پانزده سال مرتباً با ولتر مکاتبه مینمود (1763 - 1778 م .) و از این نویسنده معروف تمجید فراوان میکرد و قیمت رسالاتی که در حق او می نوشت به اضعاف میپرداخت و چون خبر یافت که دیدرو از نویسندگان فرانسه تنگدست شده است محض مساعدت به او کتابخانه اش را خریداری کرد مشروط بر اینکه کتب مزبور در پاریس بماند و دیدروکماکان متحفظ آن بوده و از طرف امپراطریس وظیفه کتابداری را منظماً دریافت بدارد، و دالامبر نویسنده فرانسوی را نیز مربی پسر خود پول اوّل قرار داد و به این وسیله تمام فلاسفه فرانسه را که آن وقت مجرای نشر شهرت و تبلیغات محسوب میشدند طرفدار خویش ساخت وواقعاً فلاسفه مزبور نیز اجر کاترین را ضایع نکردندو بخوبی او را پاداش دادند.
کاترین در سالهای اول سلطنت خود (1767) هیئتی مرکب از ششصد نفر نماینده جمیع طبقات و اصناف روسیه فراهم آوردو تشکیل این هیئت را اهمیت بسیار داده در عالم مشهور نمود. دستور این هیئت تهیه قانونی مبتنی بر اصول آزادی و حریت مذهبی و مساوات اجتماعی بود که فلاسفه ومولفین دایرة المعارف فرانسه مبلغ و ناشر آن محسوب میشدند. کاترین شخصاً مقدمه ای بر این قانون نوشته بود بنام «دستور» که مطالبش ماخوذ از کلمات مونتسکیوفرانسوی و بکاریا ایطالیائی بود، مثلاً این عبارت «ملت برای سلطان نیست بلکه سلطان برای خدمت او است ، مساوات افراد ملت یعنی مطیعبودن به قانون واحد».
یکی از روسهائی که طرفدار حکومت قدیمه بود میگفت : «این عبارت حصارهای بلند را از پای می افکند!» در فرانسه انتشار «دستور» کاترین ممنوع شد. این هیئت دو سال دوام یافت و چون متن دستور امپراطوریس را درمجلس قرائت کردند همگی از فرط رقت و شوق به گریه افتادند. آن انجمن دویست بار جلسه رسمی تشکیل داد و در هر باب مباحثات طویل کرد لکن تصمیمی نگرفت . سفرای فرانسه و انگلستان بدون اینکه صراحةً بر زبان بیاورند این هیئت را فیمابین خود انجمن بازیگران و مجمع شوخی و تقلید مینامیدند. لکن وُلتر و مولفین دایرة المعارف فرانسه که ظاهر امور را میدیدند کاترین را ستایش نموده وی را سمیرامیس شمال و شهریار آزادی خواه بزرگوار میخواندند.
رعایا و شورش پوگاچف : اما در نفس الامر عهد سلطنت کاترین برای رعیت موجب مزید بدبختی و سنگینی بار اسارت شد و کار رعیت به بندگی و بردگی کشید. مثلا دهقانان را از حق تظلم مستقیم به پادشاه محروم داشتند یعنی مردم دهات حق نداشتند در مقابل ظلم و جور ارباب و ملاکین خود شکایتی به پادشاه بکنند و مالکین را حق دادند که بلاشرط و بلاحد هر قسم سخره و بیگاری که بخواهند از رعیت بگیرندو آنان را مثل حیوانات بفروشند و از زمین و زراعت خود دور سازند و بموجب فرمانهای کاترین خرید و فروش رعیت چنان مرسوم شد که در جراید اعلان میکردند. مثلا در1798 روزنامه سن پطرزبورگ این اعلان را منتشر ساخت :«یکنفر سامانی و یک راس گاو اصیل بفروش میرسد» شورش رعایا که از سنه 1771 تا 1773 بالا گرفت و مشرق روسیه را بر هم زد و نزدیک بود منجر به انقلاب عمومی بشود و در نتیجه فقر و بدبختی طبقه موجیک بظهور پیوست . دامن زن این اغتشاش یکی از قزاقهای فراری بود پوگاچف نام که میگفت من پطر سوم هستم که از چنگ جلاد رها شده و به این نواحی آمده ام . پوگاچف از ناحیه اورال طلوع کرد و در اطراف رود ولگا قریب پنج سال با سپاه روس مقاومت نمود. رعیت آن نواحی با او یار شدند و بمدد او برخاستند. پوگاچف قسمتی از قشون دولت را مغلوب ساخت و شهر قازان را متصرف شده به باد غارت داد و ملاکین را بدار آویخت و هرجا گذشت حکومت ملی تاسیس نمود. وقتی چنان قوت گرفت که میترسیدند به مسکو حمله بیاورد و بنابر حسابی که کرده بودند اگر پوگاچف به آن حدود می آمد صدهزار رعیت بمدد او برمیخاست . عاقبت همراهان پوگاچف خیانت کردند و او را تسلیم نمودند. مامورین دولت او را به سن پطرزبورگ آورده بمجازات رسانیدند.
حکومت داخلی : مهمترین کار کاترین تنظیم ادارات کشوری وقضائی بود. مملکت را به پنجاه ایالت تقسیم کرد و این تقسیم تا زمان ما برقرار ماند. در روسیه مثل انگلستان امور قضائی و اداری مخلوط و مشتبه بود. کاترین وظایف هر قسمت را جدا و معین کرد و بمامورین مخصوص سپرد (1775).
کاترین در مورد تشکیلات قضائی اصول مساوات و عدالتی راکه اظهار میکرد فراموش نمود و برای هر طبقه از طبقات مردم محاکم خاصی تشکیل داد مثلا نجبا و توانگران و رعایای آزاد هر یک محکمه ممتاز و مخصوص داشتند، امابرای رعایای زرخرید بهیچوجه محکمه ای تعیین نشد.
استعمار: از کارهای درخشان و پر فایده کاترین مسکون کردن ولایات خالی السکنه روسیه بود کاترین نیز بشیوه امرای پروس اتباع ممالک خارجه را دعوت نموده و در ایالات جنوبی مثل اوکرن و ولگا جای میداد. مامورین موظف دائمی ازطرف کاترین در آلمان بدعوت مردم اشتغال داشتند و هزار هزار مردمان زارع و صنعت پیشه را بروسیه کوچ میدادند. این مهاجرین که بخرج دولت مسافرت کرده وارد خاک روسیه میشدند هر یک خانه و باغی و دوابی چند و اسباب و ابزار کشت و زرع مییافتند. پس از ده سال توقف خانه و باغ ملک طلق آنها میشد و در سال اول ورود کمک خرج روزنه ای که معاش آنها را تامین کند از دولت دریافت میکردند. به این ترتیب قریب دویست شهر و قصبه در جنوب روسیه آباد شد. مدیر امور مربوطه بمهاجرت پوتامکین نام داشت که از محارم و محبوبان کاترین محسوب میشد و بعد از پوتامکین مقربان و محارم ملکه سمت رسمیت یافتند و اشغال رسمی مملکتی بعهده آنان محول شد. چنانکه در دربار لوی پانزدهم زنان مقرب و محبوب پادشاه زمامدار امور گشتند. پوتامکین که از دودمانی نجیب بود در موقع طلوع انقلاب 1762 در فوج گارد درجه صاحبمنصبی جزء داشت . کاترین او را ابتداء برتبه کنت سپس بمقام پرنسی رسانید و دراسرار خود محرم ساخت . افکار پوتامکین متشتت و بی انتظام بود لکن هوشی تند و قوه ابتکار و اختراعی فوقالعاده داشت . پوتامکین قورخانه خرسون را در کنار رود دنیپر ساخت و شهر سباستوپول را در شبه جزیره کریمه بنا نهاد. وقتی که پوتامکین شروع بجلب مهاجرین کرد در تمام اراضی جنوبی روسیه دویست هزار نفر سکنه نبود و چون او در سال 1791 وفات نمود جمعیت آن نواحی بهشتصد هزار نفر رسید. سیاست خارجه : اهمیت و عظمت دوره سلطنت کاترین در سیاست خارجه اوست . کاترین به متابعت پطر کبیر همت بر آن گماشت که روسیه را به اروپای غربی نزدیک کند. عثمانی ولهستان را که چون سدی سدیدمیان روسیه و اروپا حایل بودند از میان برداشته و مملکت را از طرف جنوب بدریای مدیترانه و از جانب مغرب به اطریش و آلمان برساند، همانطور که غلبه بر سوئد پطر کبیر را دارای «جلوخانی » مشرف بر بحر بالتیک ساخت در زمان کاترین دوم هم روسیه دارای «جلوخان » دیگر شد و پس از تجزیه دولت لهستان که میان پروس ، اطریش و روس تقسیم گردید (1772 - 1795) کاملاً با اروپای مرکزی ارتباط و اتصال یافت . اما در مقابل اقدامات کاترین در سمت جنوب و سرحدات عثمانی به نتیجه مهمی نرسید، میخواست عثمانی را هم مثل لهستان تجزیه کند و در اسلامبول دولتی یونانی تشکیل بدهد که سلطنتش با نوه دوم او باشد لکن موفق نشد چرا که دول معظمه که از سرعت ترقی و توسعه روس بیمناک بودند بالاتفاق در صدد جلوگیری او برآمدند. عاقبت کاترین دو جنگ بزرگ با عثمانیان کرد: یکی (از سال 1768 - 1774) و دیگر (از سال 1788 تا 1792) و اگرچه نتوانست راهی بدریای مدیترانه باز کند اما شبه جزیره کریمه و تمام سواحل شمالی بحر سیاه را در قفقاز الی رود دنیپر بتصرف درآورد.
کاترین در سن 67 سالگی سکته کرد و مرگ او مصادف شد با 17 نوامبر 1796 که ناپلئون بناپارت بفتح معروف آرکول نایل آمد. در عهد سلطنت این ملکه روسیه از سمت جنوب و مغرب مالک اراضی وسیعه شد که جمعاً وسعت آن باخاک فرانسه برابر و جمعیتش قریب هفت میلیون بود. (تاریخ قرن هیجدهم و انقلاب کبیر فرانسه تالیف آلبرماله ترجمه رشید یاسمی صص 94 - 101).