جستجو
کد : DK-41527     

پارمنین


از سرداران بزرگ فیلفوس (فیلیپ ) و اسکندر مقدونی در سال 336 ق. م . که فیلفوس تدارکات جنگ را برای حمله به ایران به اتمام رسانید پارمنین سردار خودرا با سرداری دیگر بنام آثّالوس به آسیا گسیل کرد تا شهرهای یونانی آسیای صغیر را از اطاعت ایران خارج کنند. لیکن در همین اوان فیلیپ بدست «پوزانیاس » مقتول شد و چون آتالوس قصد قتل اسکندر داشت وی یکی را بنام هکاته بقتل او فرستاد و پس از قتل آتالوس پارمنین مورد اعتماد اسکندر و یکی از سرداران نامی و مقرب وی گردید چنانکه در مجالس مشورت وی حاضر میشد و پس ازآنکه لشکرکشی به ایران آغاز شد و اسکندریه محل سِس تُس واقع در کنار تنگه هِلّس پونت رسید، پارمنی یُن رابه آبیدوس که محاذی سِس تُس قاره آسیا بود فرستاد وبرای این کار 160 کشتی جنگی و عده بسیار از کشتی های حمل و نقل بکار رفت . پس از فتح گرانیک که اسکندر به ضبط نواحی مختلف آسیای صغیر پرداخت و سرداران به اطراف فرستاد پارمنین را نیز با پنجهزار پیاده و دویست سوار به تصرف ماگنزی گسیل داشت و او پس از تصرف آن ناحیه مامور تسخیر فریگیّه شد و همچنین در مدتی که اسکندر در آسیای صغیر مشغول فتح بلاد بود پارمنین ماموریتهای مختلف داشت و به پادشاه مقدونیه خدمت میکرد و بعد از فتح ایران مامور جمعآوری تمام خزائن پارس در شهر همدان شد و پس از آن اسکندر به وی فرمان داد تا از طریق ولایت کادوسیان (گیلان ) به گرگان رود و او بعداً باز به همدان بازگشت و مامور حفظ خزائن آنجا بود و در تمام مدت سلطنت اسکندر در ایران همواره بر دسته بزرگی از سپاهیان اسکندر فرمان میراند و از همه سرداران وی بانفوذتر و مهمتر بود و پسرش فیلوتاس نیز از سرداران بزرگ و از مقربان اسکندر شمرده میشد. هنگام ورود اسکندر به سیستان توطئه ای برای قتل اسکندر کشف شد و پس از کشف این توطئه عده ای از بزرگان لشکر بقتل رسیدند و از آنجمله فیلوتاس پسر پارمنین بود که بعد از محاکمه ای دراز کشته شد و اسکندر پس از قتل فیلوتاس از بیم قیام پدر او خواست بی درنگ او را که در این هنگام در همدان با لشکر عظیم حافظ خزائن بود و تهمت هائی نیز در این توطئه بر او وارد آمده بودبقتل رساند. پس بعد از محاکمه فیلوتاس پُلی داماس را که بیش از همه مورد محبت و اعتماد پارمنین بود و در جدالها پهلوی او میایستادبخواند و مامور قتل پارمنین کرد و او از ترس ، آن ماموریت را بپذیرفت و وعده هائی بیشتر از آنچه اسکندر میخواست بدو داد و سپس جامه مقدونی از تن برآورد و پوشش بدویان عرب پوشید و دو مرد عرب را که زنان و فرزندان ایشان در گرو اسکندر بود با خود برداشت و بر شتران دوکوهانه نشست و از راه کویر عزیمت همدان کرد و روز یازدهم باز لباس مقدونی در بر کرده و شبانه وارد همدان شد و نامه های اسکندر را به سرداران وی در ماد رسانید سرداران اسکندر پس از وصول نامه اسکندر با یکدیگر شور کردند و بامداد پگاه همگی در خانه پارمنین گرد آمدند هنوز سرداران مقدونی بمنزل پارمنین نرسیده بودند که خبر ورود پُلی داماس به وی رسید و او کس به پُلی داماس فرستاد و او را نزد خویش خواند و خود در باغ قصر همدان که سابقاً محل استراحت شاهان هخامنشی یا وُلات ایشان بود گردش میکرد و سرداران دیگر نیز که به فرمان اسکندر مامور قتل پارمنین بودند گرداگرد وی حرکت میکردند در این حال پُلی داماس دررسید و چنین مینمود که از دیدار دوست خود سخت شادمان است . پارمنین نیز او را در آغوش کشید و او پس از درود فراوان نامه اسکندر را به پارمنین داد و سردار مقدونی در حین گشودن نامه از پُلی داماس پرسید که پادشاه چه میکند؟ او جواب داد که از نامه خواهی دانست و چون پارمنین نامه را تا آخر بخواند گفت پادشاه در فکر یک سفر جنگی به کشور آراخوزیا (رُخّج ) است بزرگمردا که خستگی و ملال را در او راهی نیست ! اما پس از کسب آن همه افتخارات اکنون وقت آن است که دیگر خود را بخطر نیفکند. سپس نامه مزوّر پسرخویش فیلوتاس را گشود و چنان مینمود که از خواندن آن سخت لذت میبرد، در همین هنگام کل آندر یکی از سرداران مقدونی که در آنجا حاضر بود زخمی بر پارمنین زد واو را از پای درآورد و پس از آن سرداران دیگر نیز هر یک ضرباتی بر جسم بی جان او زدند. در این احوال نگهبانان باغ از قتل سردار خویش آگاه شدند و بسربازخانه دویدند و سربازان را از ماوقع خبر کردند. سربازان نیز بباغ هجوم بردند و قاتلان را سخت تهدید کردند لکن کل آندر صاحب منصبان آنان را بخواند و نامه های اسکندر را بدیشان نمود و بدین طریق شورش فرونشست و چون سربازان خواستند جسد فرمانده خویش را با تشریفات و مراسم دفن کنند، قاتلین راضی نشدند و آخر کار برای احتراز از شورش بدین کار تن دردادند لکن سر او را از تن جدا کردند تا نزد اسکندر فرستند. چنانکه پلوتارک گوید،پارمنین یگانه کس یا یکی از کسان معدودی بود که اسکندر را به حمله بر آسیا تحریض میکرد و یکی از مورخان موسوم به کنت کورث میگوید پارمنین بی اسکندر بهره مندیهای فراوان داشت ولی اسکندر بی او کارهای بزرگی نکرد. بعقیده دیودور خزائن اسکندر که به همدان در اختیار پارمنین بود به 180 هزار تالان (معادل یک میلیارد و هشت میلیون فرانک طلا) میرسید. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2، شرح سلطنت داریوش سوم و اسکندر شود.