جستجو
کد : DK-201797     

وادار کردن


واداشتن . (یادداشت مولف ) (ناظم الاطباء).مجبور کردن . ناگزیر کردن . ناچار کردن . الزام . (یادداشت مولف ). رجوع به واداشتن و الزام شود.
  • ترغیب کردن . تحریک کردن برانگیختن . رجوع به کلمه های مزبور شود.
  • نگاه داشتن . (ناظم الاطباء).
  • ایستاده کردن کاروانیان است چارپایان خود را در میان راه برای آب انداختن یعنی بول نمودن و کمیز انداختن . (آنندراج ، از فرهنگ ترکتازان ).