واداشتن . (یادداشت مولف ) (ناظم الاطباء).مجبور کردن . ناگزیر کردن . ناچار کردن . الزام . (یادداشت مولف ). رجوع به واداشتن و الزام شود.
ترغیب کردن . تحریک کردن برانگیختن . رجوع به کلمه های مزبور شود. نگاه داشتن . (ناظم الاطباء). ایستاده کردن کاروانیان است چارپایان خود را در میان راه برای آب انداختن یعنی بول نمودن و کمیز انداختن . (آنندراج ، از فرهنگ ترکتازان ).